پایگاه فرهنگی مذهبی قرآن و عترت

به پایگاه فرهنگی مذهبی قرآن و عترت خوش آمدید

آموزش ها

یک دقیقه روضه با نوای استاد میرزا محمدی

آخرین نظرات
  • ۲۲ تیر ۰۳، ۲۱:۵۴ - عالی
    عالی

عصمت ابوبکر و عمر!!!+سند

ابوبکر خلال در کتاب « السنه » چنین میگوید : 378 - أَخْبَرَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرِو بْنِ مُکْرَمٍ، قَالَ: ثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ هَانِئٍ، قَالَ: سَمِعْتُ بِشْرَ بْنَ الْحَارِثَ، یَقُولُ: «رُفِعَ الْخَطَأُ عَنْ أَبِی بَکْرٍ، وَعُمَرَ»(الکتاب: السنة ج2 ص 307،المؤلف: أبو بکر أحمد بن محمد بن هارون بن یزید الخَلَّال البغدادی الحنبلی (المتوفى: 311هـ)،المحقق: د. عطیة الزهرانی،الناشر: دار الرایة - الریاض،الطبعة: الأولى، 1410هـ - 1989م) بشر بن حارث می گوید : هرگونه خطا از ابی بکر و عمر برداشته شده است!!! محقق کتاب در مورد این روایت میگوید : اسناده صحیح -سند این روایت صحیح است.
و این از عجایب روزگار است که اهل خلاف حتی برای رسول الله قائل به عصمت نیستند!! ولی برای شیخین عصمت را قبول دارند.و شیعیان را نیز به خاطر همین عقیده برای اهل بیت (ع) که خدا آنها را از رجس و پلیدی دور کرده است غالی میدانند...

نکات مثبت ابوبکر در جنگها!+سند

به تصریح ابن أبی‌الحدید به نقل از استادش ابوجعفر اسکافى اشاره کنیم که مى‌گوید:وهو أضعف المسلمین جناناً، وأقلهم عند العرب ترةً، لم یرم قط بسهم، ولا سل سیفاً، ولا أراق دماً.(إبن أبی الحدید المدائنی المعتزلی، أبو حامد عز الدین بن هبة الله بن محمد  بن محمد (متوفای655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج 13، ص 170، تحقیق محمد عبد  الکریم النمری، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولى،  1418هـ - 1998م./الجاحظ، أبى عثمان عمرو بن بحر (متوفای255هـ)، العثمانیة،  ص230، ناشر: دار الکتب العربی ـ مصر.)
أبو بکر از نظر عقل از تمام مسلمانان ضعیف تر و نزد عرب از نظر شجاعت  کمترین بود، نه تیرى انداخت و نه شمشیرى کشید و نه خونى را ریخت.
در این مورد ما صحبتی نداریم.استاد منصف به ایشون میشه اطلاق کرد.


خلافت صدیق امر آسمانی است!+سند

با توجه به موضوعات: عدم تحقق اجماع بر ابی بکر و عدم نص صریح بر خلافت ابوبکر روشن شد که خلافت خلیفۀ اول هیچ مشروعیتی نداشته نه الهی؛ چون پیامبر صلی الله علیه و آله به نص علمای بزرگ اهل سنت به امامت وی اشاره ای نکرده، و نه زمینی-بر فرض که اجماع فی نفسه مشروعیت زا باشد- چون اجماعی در کار نبوده.
ولی در این میان سخن امام اهل سنت جناب ابن ادریس شافعی بسیار عجیب است که مدعی است خلافت ابوبکر امری آسمانی است؟!
قال الشافعی: «خلافة أبی بکر الصدیق حق قضاه الله فی السماء وجمع علیه قلوب عباده»[مجموع فتاوى ابن تیمیة،ج5ص53.و...الدرر السنیة فی الأجوبة النجدیةالمؤلف : علماء نجد الأعلام.].خلافت صدیق؟!حقی است که خدا در آسمان بر آن حکم نمود و آنرا مستحکم کرد و قلوب بندگان را بر آن جمع نمود.
که در این تعبیر وی به هر دو جهت اشاره می نماید که اولا: خلافت او مشروعیت الهی دارد.
ثانیا: مردم بر او اجماع نمودند؟!
و از آن عجیب تر قول ابو حنیفه است که معتقد است هر کس امامت ابو بکر و عمر را نپذیرد کافر است؟!
«فمذهب أبی حنیفة رضی الله عنه أن من أنکر خلافة الصدیق أوعمر فهو کافر على خلاف حکاه بعضهم وقال الصحیح أنه کافر».[الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقةالمؤلف : أبی العباس أحمد بن محمد بن محمد بن علی إبن حجر الهیتمی،ج1ص138.]
  

«من أَنْکَرَإمَامَةَ أبی بَکْرٍ الصِّدِّیقِ رضی اللَّهُ عنه فَهُوَ کَافِرٌ، وَعَلَى قَوْلِ بَعْضِهِمْ هو مُبْتَدِعٌ وَلَیْسَ بِکَافِرٍ وَالصَّحِیحُ أَنَّهُ کَافِرٌ وَکَذَلِکَ من أَنْکَرَ خِلَافَةَ عُمَرَ رضی اللَّهُ عنه فی أَصَحِّ الْأَقْوَالِ».[الفتاوى الهندیة فی مذهب الإمام الأعظم أبی حنیفة النعمان ،الشیخ نظام وجماعة من علماء الهندج2ص264.الناشر دار الفکر.]


اسناد ندامت خلیفه اول+سند

اصل روایت: أنا حمید أنا عثمان بن صالح، حدثنی اللیث بن سعد بن عبد الرحمن الفهمی، حدثنی علوان، عن صالح بن کیسان، عن حمید بن عبد الرحمن بن عوف، أن أباه عبد الرحمن بن عوف، دخل على أبی بکر الصدیق رحمة الله علیه فی مرضه الذی قبض فیه ... فقال [أبو بکر] : « أجل إنی لا آسى من الدنیا إلا على ثَلاثٍ فَعَلْتُهُنَّ وَدِدْتُ أَنِّی تَرَکْتُهُنَّ، ثلاث ترکتهن وددت أنی فعلتهن، وثلاث وددت أنی سألت عنهن رسول الله ، أما اللاتی وددت أنی ترکتهن، فوددت أنی لم أَکُنْ کَشَفْتُ بیتَ فاطِمَةَ عن شیء، وإن کانوا قد أَغْلَقُوا على الحرب... .
عبد الرحمن بن عوف به هنگام بیمارى ابوبکر به دیدارش رفت و پس از سلام و احوال‌پرسى، با او گفت و گوى کوتاهى داشت. ابوبکر به او چنین گفت:من در دوران زندگى بر سه چیزى که انجام داده‌ام تأسف مى‌خورم ، دوست داشتم که مرتکب نشده بودم ،
یکی از آن‌ها هجوم به خانه فاطمه زهرا بود ، دوست داشتم خانه فاطمه را هتک حرمت نمى‌کردم؛ اگر چه آن را براى جنگ بسته بودند...
مدارک بیان کننده ندامت خلیفه اول از هجوم به خانه حضرت زهرا(سلام الله علیها) در اواخر عمرش از منابع اهل سنت
1. المقدسی ، الاحادیث المختاره ، ص 88 ، رقم 12
2. الطّبرانی ، المعجم الکبیر ، ج ، ص 62 ، رقم 43 ، دار احیاء التراث العربی
3. الطّبری ، تاریخ ، ج 3 ، ص 215 ، مؤسه عزّالدین ، بیروت ج 2 ، ص 619
4. الذّهبی ، تاریخ الاسلام ، عهد خلفاء الرّاشدین ، ص 117 ، دارالکتاب العربی .
5. الذّهبی ، میزان الاعتدال ، ج 3 ، ص 108 ، رقم 5763 .
6. العقیلی ، الضعفاء الکبیر ، ج 3 ، ص 420
7. هیثمی ، مجمع الزوائد ، ج5 ، ص 366
8. السیوطی ، جامع الاحادیث ، ص 100
9. المسعودی ، مروج الذهب ، ج 2 ، ص 308 ، دارالمعرفه ، بیروت ج 1 ، ص 414
10. ابن قتیبیه الدّینوری ، الامامه و السیاسه ، ج 1 ، ص 18 ، القاهره .
11. المتّقی الهندی ، کنز العمّال ، ج 5 ، ص 632 ، رقم 14113 ( ج 3 ، ص 35 ) و منتخب کنز ، ج 2 ، ص 171 .
12. ابن عبد ربّه ، عقد الفرید ، ج 4 ، ص 268 ، القاهره  ج 3 ، ص 69
13. ابا عبید ، الاموال ، ص 124 ، دارالفکر للبطاعة و النشر .
14. ابن عساکر ، تاریخ دمشق ، شرح حال ابوبکر .


ابوبکر قبل از تصدی خلافت+سند

نسب ابوبکر
نام: عبدالله
کنیه: ابوبکر
نام پدر: عثمان
نام مادر: سلمی
               این نسب نامه چون ز صدیق است       بشنو از من که جای تصدیق است
 بهتر هست مطلب را طبق منابع اهل سنت بیان کنیم
ابن أثیر جزرى در کتاب اسد الغابة در شرح حال ابوبکر مى‌نویسد:
وأُمه أُم الخَیْر سَلْمَى بنت صخر بن عامر بن کعب بن سعد بن تیم بن مرة، وهی ابنة عَمّ أبی قحافة، وقیل: اسمها: لیلى بنت صخر بن عامر. قاله محمد بن سعد، وقال غیره: اسمها سلمى بنت صخر بن عامر بن عمرو بن کعب بن سعد بن تَیْم. وهذا لیس بشیءٍ؛ فإنها تکون ابنةَ أخیه، ولم تکن العربُ تنکح بنات الإخوة. والأول أصح....وقد اختلف فی اسمه، فقیل: کان عبدَ الکعبة فسماه رسول الله صلى الله علیه وسلّم عبد الله. وقیل: إن أهله سموه عبد الله. ویقال له: عتیق أیضاً
 أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 3    ص 315، تحقیق عادل أحمد الرفاعی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت  / لبنان، الطبعة: الأولى، 1417 هـ - 1996 م.
نام مادر ابوبکر ام الخیر دختر صخر بن عامر بن کعب که دختر عمه ابو  قحافه بوده، برخى گفته‌اند که اسم او لیلى بن صخر بوده، این مطلب را محمد  بن سعد گفته، دیگران گفته‌اند که اسم مادر ابوبکر سلمى دختر صخر دختر عامر  بن عمر بوده؛ ولى این سخن بى‌ارزشى است؛ چرا که او دختر برادر ابوقحافه  بوده و در عرب رسم نبوده که کسى با دختر برادرش ازدواج کند،  دیدگاه اول  صحیح‌تر است.
و همچنین در باره نام خود ابوبکر اختلاف شده است؛ برخى گفته‌اند که  اسم او عبد الکعبه بوده؛ پس رسول خدا او را عبد الله نامید، برخى گفته‌اند  که خانواده‌اش او را عبد الله نامیدند؛ و گفته شده که اسم او عتیق نیز بوده  است.
در کتاب بضاعت الایمان مسطور است که ابابکر سه سال بعد از عام الفیل  وعبدالعزی نام داشت وعزی نام بتی است که در زمان جاهلیت می پرستید.
ابن أثیر مى‌گوید: برخى گفته‌اند مادر ابوبکر دختر عمویش بوده؛ یعنى  ابوقحافه با دختر برادرش ازدواج کرده است؛ اما در ادامه این نظر را بى‌ارزش  دانسته و مى‌گوید که در عرب چنین چیزى نبوده است.
معرفی پدر و مادر ابوبکر در منابع اهل سنت:
أم أبى بکر أم الخیر سلمى بنت صخر بن عامر بن عمرو بن کعب بن سعد بن تیم ابن مرة بن لؤی ین غالب بن فهر بن مالک
عبدالله بن عثمان بن عامر بن عمرو بن کعب بن سعد بن تیم . وأمه أم الخیر ، واسمها سلمى بنت صخر بن عامر بن کعب بن سعد
مجمع الزوائد - الهیثمی - ج 9 - ص 40- دار الکتب العلمیة
عمدة القاری - العینی - ج 15 - ص 280- دار إحیاء التراث العربی
المعجم الکبیر - الطبرانی - ج 1 - ص 51 – 52- دار إحیاء التراث العربی
تفسیر القرطبی - القرطبی - ج 16 - ص 194 – 195- دار إحیاء التراث العربی
الطبقات الکبرى - محمد بن سعد - ج 3 - ص 169- دار صادر
تاریخ مدینة دمشق - ابن عساکر - ج 30 - ص 14- دار الفکر
البته شاید دوستان اهل سنت بگویند این کذب هست.
اولا: بسیاری از کتب علمای شما زیر سوال می روند که چرا به ابوبکر تهمت زده اند
ثانیا: جناب طبرانی روایتی ذکر می کنند با این معنا:
از عروه نقل شده است که اسم ابوبکر، عبد الله بن عثمان بن عامر بن عمرو بود، در جنگ بدر به همراه رسول خدا (صلی الله علیه واله) حضور داشت، و مادرش سلمى بنت صخر بن عامر بن عمرو... نام داشت:
در انتهای روایت چنین می گویند: رواه الطبرانی وإسناده حسن
این روایت را طبرانى نقل کرده و سند آن حسن است.
المعجم الکبیر، ج 1   ص 51، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مکتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانیة،1404هـ – 1983م ، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج 9   ص 40، ناشر: دار الریان للتراث/‏ دار الکتاب العربی - القاهرة، بیروت – 1407هـ
 
شاید برای شما مخاطب گرامی روشن نشده باشد
پدر و مادر جناب ابوبکر در عامر بن عمرو یکی هستند.
عامر دو تا پسر داشته یکی به اسم عثمان یکی به اسم صخر جناب صخر یک دختر دارند به اسم سلمی که عثمان یعنی برادرشون با او ازدواج می کند و عبدالله ((ابوبکر)) متولد می شود.
واضح شد؟


مقایسه لیله المبیت و غار+سند

مقایسه آیه «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّه‏» که در باره امیرمومنان(علیه السلام)نازل شد با آیه غار
حتى اگر فرض کنیم که آیه غار دلالت بر فضیلت ابوبکر مى‌کند، بازهم نمى‌تواند با فضیلت آیه «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاةِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ» و خوابیدن امام على علیه السلام به نام پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم و به جاى آن حضرت در بستر برابرى کند. امیرالمؤمنین علیه السلام در حالى به جاى پیامبر و به نام او خوابیده بود که یقین داشت هنگام صبح دلیران و جنگاوران قریش حمله خواهند کرد و احتمال کشته شدن آن حضرت بسیار زیاد بود؛ اما خطر کشته شدن ابوبکر بسیار کم بود و بر فرض که پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم و ابوبکر گیر هم مى‌افتادند (با توجه به داشتن اقوام زیاد در بین مشرکین) احتمال این که ابوبکر نجات پیدا کند بسیار زیاد بود.
ابن عباس با اشاره به همین آیه مى‌گوید:
قال: وشری عَلِىٌّ نَفْسَهُ لَبِسَ ثَوْبَ النبی (ص) ثُمَّ نَامَ مَکَانَهُ.على (علیه السلام) همان کسى است که با جانش رضایت خداوند را خرید و با پوشیدن لباس پیامبر در بستر او خوابید.(الشیبانی، أحمد بن حنبل ابوعبد الله (241هـ)، فضائل الصحابة، ج 2، ص 685، ح3062، تحقیق د. وصی الله محمد عباس، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1403هـ – 1983م؛/الشیبانی، أحمد بن حنبل ابوعبدالله (241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج 1، ص 3053، ح3062، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر؛/الطبرانی، سلیمان بن أحمد بن أیوب ابوالقاسم (360هـ)، المعجم الکبیر، ج 12، ص 98، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مکتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانیة، 1404هـ – 1983م.)
و بسیار دیگر از بزرگان اهل سنت در تفاسیرشان نقل کرده‌اند که این آیه در باره امیرمؤمنان علیه السلام نازل شده است ؛ از جمله خود فخررازی در تفسیر خود در ذیل این آیه می‌نویسد:
والروایة الثالثة: نزلت فی علی بن أبی طالب بات على فراش رسول الله صلى الله علیه وسلم لیلة خروجه إلى الغار، ویروى أنه لما نام على فراشه قام جبریل علیه السلام عند رأسه، ومیکائیل عند رجلیه، وجبریل ینادی: بخ بخ من مثلک یا ابن أبی طالب یباهی الله بک الملائکة ونزلت الآیة.
روایت دوم این است که این آیه در باره علی بن أبی طالب نازل شده است، در آن  هنگام که بر بستر رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در شب خروج به سوی غار،  خوابید نازل شده است . روایت شده است که هنگامی که علی در بستر رسول خدا  خوابید، جبرئیل بر بالای سر آن حضرت و میکائیل در زیر پای او ایستاده بود، و  جبرئیل فریاد زد، مبارک باد بر همانند تو ای پسر ابوطالب، خداوند به خاطر  این عمل تو بر ملائکه مباهات می‌کند . سپس این آیه نازل شد.(الرازی  الشافعی، فخر الدین محمد بن عمر التمیمی (متوفای604هـ)، التفسیر الکبیر أو  مفاتیح الغیب، ج 5، ص 174 ، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة:  الأولى، 1421هـ - 2000م)
ابوحامد غزالی در کتاب احیاء علوم الدین می‌نویسد:
وبات علی کرم الله وجهه على فراش رسول الله صلى الله علیه وسلم فأوحى الله تعالى إلى جبریل ومیکائیل علیهما السلام إنی آخیت بینکما وجعلت عمر أحدکما أطول من عمر الآخر فأیکما یؤثر صاحبه بالحیاة فاختارا کلاهما الحیاة وأحباها فأوحى الله عز وجل إلیهما أفلا کنتما مثل علی بن أبی طالب آخیت بینه وبین نبیی محمد صلى الله علیه وسلم فبات على فراشه یفدیه بنفسه ویؤثره بالحیاة اهبطا إلى الأرض فاحفظاه من عدوه فکان جبریل عند رأسه ومیکائیل عند رجلیه وجبریل علیه السلام یقول بخ بخ من مثلک یا ابن أبی طالب والله تعالى یباهی بک الملائکة فأنزل الله تعالى ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله والله رءوف بالعباد.
علی (علیه السلام) بر بستر رسول خدا (صلی الله علیه واله) خوابید، پس  خداوند به جبرئیل و میکائیل وحی کرد، من بین شما دو نفر برادری قرار داده و  عمر یکی از شما را از دیگری طولانی‌تر کردم، حال کدام یک از شما زندگی را  به دیگری ایثار می‌کنید، هر دوی آن‌ها زندگی را انتخاب کردند (هیچ کدام  ایثار نکردند) . خداوند به هر دوی آن‌ها وحی کرد، آیا نمی‌خواهید همانند  علی بن أبی طالب باشید، بین او و محمد (صلی الله علیه واله) برادری قرار  دادم، پس او بر بستر رسول خدا خوابید و جانش را فدای کرد، و زندگی‌اش به  نفع او ایثار کرد، به زمین فرود آیید و او را از دشمنش حفظ کنید، پس جبرئیل  بر بالای سر او و میکائیل بر زیر پای او ایستادند و جبرئیل گفت: مبارک باد  بر مثل تو ای پسر ابوطالب، خداوند به خاطر این عمل تو بر ملائکه مباهات  می‌کند . سپس این آیه نازل شد: « بعضى از مردم (با ایمان و فداکار)، جان  خود را به خاطر خشنودى خدا می‏فروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است» .(الغزالی، محمد بن محمد ابوحامد (متوفای505هـ، إحیاء علوم الدین، ج 3 ص 258 ، ناشر: دار االمعرفة – بیروت.)
همین روایت را ابن اثیر جزری در اسد الغابه، ابو علی تنوجی در المستجاد، ثعلبی و ثعالبی در تفسیرشان، عاصمی شافعی در سمط النجوم العوالی ، ابو سعید خادمی در بریقة المحمودیة و ... نقل کرده‌اند .(التنوخی، أبو على المحسن بن على (384هـ)، المستجاد من فعلات الأجواد، ج 1، ص 1، طبق برنامه الجامع الکبیر؛/الثعلبی النیسابوری ابوإسحاق أحمد بن محمد بن إبراهیم (متوفای427هـ) الکشف والبیان، ج 2 ص 126 ، تحقیق: الإمام أبی محمد بن عاشور، مراجعة وتدقیق الأستاذ نظیر الساعدی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ-2002م؛/الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای630هـ)، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 4 ص 113 ، تحقیق عادل أحمد الرفاعی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1417 هـ - 1996 م؛/الثعالبی ، عبد الرحمن بن محمد بن مخلوف (متوفای875هـ) ، الجواهر الحسان فی تفسیر القرآن ، ج 2 ص 126 ، ناشر : مؤسسة الأعلمی للمطبوعات – بیروت./العاصمی المکی الشافعی ، عبد الملک بن حسین بن عبد الملک (متوفای1111هـ)، سمط النجوم العوالی فی أنباء الأوائل والتوالی، ج 1 ص 345 ، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود- علی محمد معوض، ناشر: دار الکتب العلمیة؛/الخادمی ، أبو سعید محمد بن محمد (متوفاى 1156هـ) بریقة محمودیة ، ج 4 ص 8 ، طبق برنامه الجامع الکبیر.)
ابن عساکر در تاریخ مدینه دمشق می‌نویسد:
عن ابن عباس قال بات علی لیلة خرج رسول الله صلى الله علیه وسلم إلى المشرکین على فراشه لیعمی على قریش وفیه نزلت هذه الایة «ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله».از ابن عباس نقل شده است که علی در شبی که رسول خدا از مکه خارج شد، (علیه السلام) بر بستر آن حضرت خوابید تا قریش به اشتباه بیفتد، و در باره این قضیه بود این آیه نازل شد : و من الناس ...(ابن عساکر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفای571هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج 42، ص 67، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفکر - بیروت - 1995.)
و در روایت دیگر نقل می‌کند :
عن عبد الله بن عباس أنه سمعه یقول أنام رسول الله صلى الله علیه وسلم علیا على فراشه لیلة انطلق إلى الغار فجاء أبو بکر یطلب رسول الله صلى الله علیه وسلم فأخبره علی أنه قد انطلق فاتبعه أبو بکر وباتت قریش تنظر علیا وجعلوا یدمونه فلما أصبحوا إذا هم بعلی فقالوا أین محمد قال لا علم لی به فقالوا قد أنکرنا تضررک کنا نرمی محمدا فلا یتضرر وأنت تضرر وفیه نزلت هذه الایة «ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله.
از ابن عباس نقل شده است که: رسول خدا (ص) علی (علیه السلام) در بستر خود خواباند، در آن شبی که به سوی غار رفت . سپس ابوبکر آمد تا رسول خدا را ببیند، علی علیه السلام به او خبر داد که آن حضرت رفته است ، ابوبکر به دنبال ایشان راه افتاد . قریشیان،‌ علی (علیه السلام) را تا صبح زیر نظر داشتند، وقتی صبح شد، دیدند که علی (علیه السلام) در بستر خوابیده است، سؤال کردند، محمد (ص) کجا است؟ گفت: نمی‌دانم . گفتند: اگر محمد را پیدا کنیم، ضرری به تو نمی‌رسد؛ ولی اگر پیدا نکنیم، تو ضرر خواهی کرد . در باره این قضیه این آیه نازل شد : ومن الناس ...(ابن عساکر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفای571هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج 42، ص67ـ 68، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفکر - بیروت - 1995.)
برخی از علماى اهل سنت که کمى انصاف به خرج داده‌اند، وقتى به این مسأله رسیده‌اند، اعتراف کرده‌اند که مصاحبت ابوبکر با پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم هرگز نمى‌تواند با خوابیدن امام على علیه السلام برابرى کند و اصلا قابل مقایسه نیست.
ابن ابى الحدید معتزلى از قول ابوجعفر اسکافى نقل مى‌کند:
قال شیخنا أبو جعفر رحمه الله قد بینا فضیلة المبیت على الفراش على فضیلة الصحبة فی الغار، بما هو واضح لمن أنصف، ونزید هاهنا تأکیدا بما لم نذکره فیما تقدم فنقول إن فضیلة المبیت على الفراش على الصحبة فی الغار لوجهین: أحدهما أن علیا علیه السلام قد کان انس بالنبی صلى الله علیه وآله وحصل له بمصاحبته قدیما انس عظیم، وألف شدید، فلما فارقه عدم ذلک الانس، وحصل به أبو بکر، فکان ما یجده علی علیه السلام من الوحشة وألم الفرقة موجبا زیادة ثوابه، لان الثواب على قدر المشقة. وثانیهما أن أبا بکر کان یؤثر الخروج من مکة، وقد کان خرج من قبل فردا، فازداد کراهیة للمقام، فلما خرج مع رسول الله صلى الله علیه وآله وافق ذلک هوى قلبه، ومحبوب نفسه، فلم یکن له من الفضیلة ما یوازى فضیلة من احتمل المشقة العظیمة، وعرض نفسه لوقع السیوف، لرضخ الحجارة، لأنه على قدر سهولة العبادة یکون نقصان الثواب.
ما قبلا برترى فضیلت خوابیدن در بستر پیغمبر را بر مصاحبت آن حضرت در غار را روشن ساختیم و الآن به عنوان تأکید چیزهایى دیگرى را نیز اضافه مى‌کنیم و مى‌گوییم: برترى خوابیدن در بستر رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بر همراهى آن حضرت در غار از دو جهت است:
1-امام على علیه السلام از قدیم الایام با پیغمبر مأنوس بوده است و انس عظیم و الفت شدیدى با آن حضرت داشته است، و وقتى از آن حضرت جدا شد، این انس معدوم شد؛ در حالى که این ابوبکر به آن دست یافته بود. و این فراق و وحشتى که براى على علیه السلام پیدا شده بود، ثواب آن را نیز زیادتر کرده بود؛ زیرا ثواب را به اندازه سختى عمل مى‌دهند.
2-ابوبکر خروج از مکه را دوست داشت و ماندن در مکه برایش خوشایند نبود و وقتى با پیامبر خارج شد، به آن چه که دوست مى‌داشت رسید؛ پس این فضیلت ابوبکر هرگز با فضیلتى که احتمال مشقت آن بسیار و در معرض قرار دادن نفس در برابر شمشیر و سنگ‌هاى مکیان بود، نمى‌تواند برابرى کند؛ زیرا به اندازة سهولت عمل، ثواب آن نیز کاهش خواهد یافت.(إبن أبی‌الحدید المدائنی المعتزلی، ابوحامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفای655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج 13، ص161ـ 162 ، تحقیق محمد عبد الکریم النمری، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م.)
ابن أبى الحدید معتزلى به نقل از استادش ابوجعفر اسکافى مى‌نویسد که وى بعد از مقایسه خوابیدن امیرمؤمنان با یار غار بودن ابوبکر این چنین استدلال کرده است:
ثم فی ذلک - إذا تأمله المتأمل - وجوه من الفضل: منها أنه وإن کان عنده فی موضع الثقة، فإنه غیر مأمون علیه ألا یضبط السرّ فیَفْسِد التدبیر بإفشائه تلک اللیلة إلى من یُلقیه إلى الأعداء.ومنها أنه وإن کان ضابطاً للسر وثقة عند من اختاره، فغیر مأمون علیه الجبن عند مفاجأة المکروه، ومباشرة الأهوال، فیفر من الفراش، فیفطن لموضع الحیلة، ویطلب رسول الله (ص) فیظفر به.ومنها أنه وإن کان ثقةً ضابطاً للسر، شجاعاً نجداً، فلعله غیر محتمل للمبیت على الفراش، لأن هذا أمر خارج عن الشجاعة إن کان قد قامه مقام المکتوف الممنوع، بل هو أشد مشقة من المکتوف الممنوع، لأن المکتوف الممنوع یعلم من نفسه أنه لا سبیل له إلى الهرب، وهذا یجد السبیل إلى الهرب وإلى الدفع عن نفسه، ولا یهرب ولا یدافع.ومنها أنه وإن کان ثقةً عنده، ضابطاً للسر، شجاعاً محتملاً للمبیت على الفراش، فإنه غیر مأمون أن یذهب صبره عند العقوبة الواقعة، والعذاب النازل بساحته، حتى یبوح بما عنده، ویصیر إلى الإقرار بما یعلمه، وهو أنه أخذ طریق کذا فیطلب فیؤخذ.
اگر کسی در این مطلب تأمل کند، به چند جهت به برترى امیرمؤمنان بر ابوبکر پى خواهد برد:یکى از این وجوه این است که اگر چه ابو بکر مورد اطمینان رسول خدا بود؛ اما پیامبر اکرم به رازدارى وى اطمینان نداشت؛ زیرا ممکن بود ابوبکر راز هجرت رسول خدا را در آن شب فاش کند و دشمنان به حضرت دست پیدا کنند، در نتیجه تمام نقشه‌هاى رسول خدا نقش بر آب مى‌شد.
حتى اگر بپذیریم که ابوبکر در رازدارى مورد اطمینان رسول خدا بوده؛ ولى رسول خدا از نترسیدن وى در هنگام مقابله با سختى اطمینان نداشتند؛ شاید از خوابگاه رسول خدا فرار نموده، متوجه محل نقشه رسول خدا شده و دنبال رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم برود؛ که در نتیجه جاى رسول خدا را پیدا کرده و به آن حضرت دست مى‌یافتند.
حتى اگر بپذیریم که ابو بکر در نگهدارى راز رسول خدا مورد اطمینان بود و شجاعت نیز داشته است؛ ولى شاید توانایى خوابیدن در جایگاه رسول خدا را نداشت؛ چون تحمل آن حالت، خارج از شجاعت است؛ زیرا باید شجاع را در حالت دست بسته و ممنوع از مقابله قرار دهى (یعنى شجاع جرأت دفاع از خود را دارد؛ اما در اینجا نمى‌تواند از خود دفاع کند)؛ بلکه این امر سخت تر از شخص دست بسته است؛ زیرا شخص دست بسته مى‌داند که راه فرارى ندارد؛ اما این شخص هم مى‌تواند فرار کند و هم مى‌تواند از خود دفاع نماید (اما اجازه چنین کارى را ندارد)
حتى اگر بپذیریم که او شخص رازدار و شجاعى بود و حتى مى‌توانست در جاى رسول خدا بخوابد و فرار هم نکند؛ ولى رسول خدا از آن جهت اطمینان نداشت که اگر قریشیان ابوبکر را زنده گرفته و شکنجه کنند، به آنچه مى داند اقرار نکند و مسیر رسول خدا را به کفار نشان ندهد تا در نتیجه قریشیان به دنبال رسول خدا راه افتاده و ایشان را پیدا کنند.(إبن أبی‌الحدید المدائنی المعتزلی، ابوحامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج13، ص157، تحقیق محمد عبد الکریم النمری، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م.)

فحاشی ابوبکر به فاطمه+سند

شیخ عبد الرؤف مناوی، در کتاب فیض القدیر گوید با اشاره به روایت «فاطمة بضعة منی) می‌گوید:
إستدلّ به سهیلی علی ان من سبّها کفر لانه یغضبه و أنها أفضل من الشیخین(فیض القدیر4: 551)
«سهیلی بر اساس این روایت استدلال کرده است همانا هرکس فاطمه را سب کند کافر است؛ چون رسول خدا به او غضب می‌کند و این که او افضل از شیخین است».
به این عبارت به دور از تعصب و با روح آزاداندیشی و بینش عالمانه دقت شود.

دشنام­گویی و فحاشی ابوبکر به گونه­ای بود که علمای اهل سنت در کتاب­های معتبر خود نقل کرده‌اند که او از دشنام­گوئی و فحش دادن پروا نداشت.
برای نمونه ابوبکر جوهری در کتاب سقیفه گوید: پس آنکه ابوبکر خطبه­ ی فاطمه (سلام الله علیها) را شنید؛ سخنان فاطمه (سلام الله علیها) بر او سنگین تمام شد؛ بالای منبر رفت و گفت:
قال أبو بکر و حدثنی محمد بن زکریا قال حدثنا جعفر بن محمد بن عمارة  بالإسناد الأول قال فلما سمع أبو بکر خطبتها شق علیه مقالتها فصعد المنبر و  قال: أیها الناس ما هذه الرعة إلی کل قالة أین کانت هذه الأمانی فی عهد  رسول الله ص‏ألا من سمع فلیقل و من شهد فلیتکلم إنما هو ثعالة شهیده ذنبه  مرب لکل فتنة هو الذی یقول کروها جذعة بعد ما هرمت یستعینون بالضعفة و  یستنصرون بالنساء کأم طحال أحب أهلها إلیها البغی.(شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید16: 214-و215)
«ای مردم این چه سست عنصری در برابر هر سخن است؟ این آروزها در زمان رسول خدا کجا بود؟ هر که شنیده بگوید و هرکه دیده دهان باز کند. آنکه سخن گفت روباه ماده ­ای بود که شاهدش دمش بود که باعث و بانی هر فتنه است؛ او کسی است که می‌خواهد جنگ از سر گیرد و او می‌گوید این زخم کهنه را پس از آن بسته شده، تازه کنید (دوباره آشوب به راه اندازید)، و از ضعیفان یاری طلبیده و از زنان کمک میجوید؛مانند امّ طحال(1) که خویشانش روسپی­گری را برای او خوش می­داشتند».
به شدت اهانت ابوبکر به فاطمه­ ی زهرا، دختر پیامبر، و علی بن ابی­طالب، که پیامبر او را به برادری برگزید، توجه شود.

آیا رواست در باره سیده زنان بهشت این چنین سخن راندن؟این است خلیفه رسول الله؟ این است حق خویشاوندی؟!
پی نوشت:
1.ام طحال زنی بد کاره در زمان جاهلیت بود که پرچم بدکارگی بر فراز خانه اش نصب نموده بود این است ضرب المثل شده شرح نهج اللبلاغة ابن ابی الحدید 16:

اَللهُمَ صَلِ عَلی مُحَمّد وَ آلِ مُحَمّد و عَجِل فَرَجَهُم

ابوبکر

اهل سنت

حقانیت شیعه

شیعه

با نظرات ارزنده خود ما را یاری کنید (۱)

نظراتی که بصورت خصوصی ارسال می شوند امکان نمایش و پاسخگویی از طرف مدیر را ندارند

السلام علیکم -آقا مگه میشه بعد از رحلت پیامبر(ص) جانشینی برایشان تعیین کرد در حالیکه رسالت یک امر انتصابی از جانب خداست نه از سوی بشر، در واقع انتخاب ابوبکر ربطی به نبوت ورسالت ندارد مثل آقای احمدی نژاد از سوی مردم انتخاب شدند باین تفاوت که آقای احمدی نژاد با رای 24 میلیون نفر انتخاب شدند در حالیکه تعداد آرایی که به خلافت (شاهی)ابوبکر داده شد بیش از ده دوازده رای نبوده است .پس خلافت ربطی به رسالت یا امامت ندارد.کجا پیامبر فرموده ((من کنت مولاه فهذا ابوبکر مولاه)) ولش کنید بابا ،با خلافت خلافت روغن سوزی نکنید تاریخ آسم گرفت بس است دیگه !!!
پاسخ:
علیکم السلام
چون شما خودتون جواب خودتونو دادید بنده جسارت نمیکنم وفقط این آیه شریفه رو قرائت میکنم:

یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ ۖ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّـهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ ۗ إِنَّ اللَّـهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ
وهمچنین جمله زیبای "من کنت مولاه فهذا علی مولاه "
خداوند تبارک وتعالی همه مارو هدایت فرماید . ان شاءالله

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی

ابزار هدایت به بالای صفحه