از ابوبکر خلیفه اول بیشتر بدانیم+سند از اهل سنت(قسمت اول)
تعداد بازدید : ۱۴۴۳عصمت ابوبکر و عمر!!!+سند
به تصریح ابن أبیالحدید به نقل از استادش ابوجعفر اسکافى اشاره کنیم که مىگوید:وهو أضعف المسلمین جناناً، وأقلهم عند العرب ترةً، لم یرم قط بسهم، ولا سل سیفاً، ولا أراق دماً.(إبن أبی الحدید المدائنی المعتزلی، أبو حامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفای655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج 13، ص 170، تحقیق محمد عبد الکریم النمری، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م./الجاحظ، أبى عثمان عمرو بن بحر (متوفای255هـ)، العثمانیة، ص230، ناشر: دار الکتب العربی ـ مصر.)
أبو بکر از نظر عقل از تمام مسلمانان ضعیف تر و نزد عرب از نظر شجاعت کمترین بود، نه تیرى انداخت و نه شمشیرى کشید و نه خونى را ریخت.
در این مورد ما صحبتی نداریم.استاد منصف به ایشون میشه اطلاق کرد.
خلافت صدیق امر آسمانی است!+سند
با توجه به موضوعات: عدم تحقق اجماع بر ابی بکر و عدم نص صریح بر خلافت ابوبکر روشن شد که خلافت خلیفۀ اول هیچ مشروعیتی نداشته نه الهی؛ چون پیامبر صلی الله علیه و آله به نص علمای بزرگ اهل سنت به امامت وی اشاره ای نکرده، و نه زمینی-بر فرض که اجماع فی نفسه مشروعیت زا باشد- چون اجماعی در کار نبوده.
ولی در این میان سخن امام اهل سنت جناب ابن ادریس شافعی بسیار عجیب است که مدعی است خلافت ابوبکر امری آسمانی است؟!
قال الشافعی: «خلافة أبی بکر الصدیق حق قضاه الله فی السماء وجمع علیه قلوب عباده»[مجموع فتاوى ابن تیمیة،ج5ص53.و...الدرر السنیة فی الأجوبة النجدیةالمؤلف : علماء نجد الأعلام.].خلافت صدیق؟!حقی است که خدا در آسمان بر آن حکم نمود و آنرا مستحکم کرد و قلوب بندگان را بر آن جمع نمود.
که در این تعبیر وی به هر دو جهت اشاره می نماید که اولا: خلافت او مشروعیت الهی دارد.
ثانیا: مردم بر او اجماع نمودند؟!
و از آن عجیب تر قول ابو حنیفه است که معتقد است هر کس امامت ابو بکر و عمر را نپذیرد کافر است؟!
«فمذهب أبی حنیفة رضی الله عنه أن من أنکر خلافة الصدیق أوعمر فهو کافر على خلاف حکاه بعضهم وقال الصحیح أنه کافر».[الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقةالمؤلف : أبی العباس أحمد بن محمد بن محمد بن علی إبن حجر الهیتمی،ج1ص138.]
«من أَنْکَرَإمَامَةَ أبی بَکْرٍ الصِّدِّیقِ رضی اللَّهُ عنه فَهُوَ کَافِرٌ، وَعَلَى قَوْلِ بَعْضِهِمْ هو مُبْتَدِعٌ وَلَیْسَ بِکَافِرٍ وَالصَّحِیحُ أَنَّهُ کَافِرٌ وَکَذَلِکَ من أَنْکَرَ خِلَافَةَ عُمَرَ رضی اللَّهُ عنه فی أَصَحِّ الْأَقْوَالِ».[الفتاوى الهندیة فی مذهب الإمام الأعظم أبی حنیفة النعمان ،الشیخ نظام وجماعة من علماء الهندج2ص264.الناشر دار الفکر.]
اسناد ندامت خلیفه اول+سند
عبد الرحمن بن عوف به هنگام بیمارى ابوبکر به دیدارش رفت و پس از سلام و احوالپرسى، با او گفت و گوى کوتاهى داشت. ابوبکر به او چنین گفت:من در دوران زندگى بر سه چیزى که انجام دادهام تأسف مىخورم ، دوست داشتم که مرتکب نشده بودم ،
یکی از آنها هجوم به خانه فاطمه زهرا بود ، دوست داشتم خانه فاطمه را هتک حرمت نمىکردم؛ اگر چه آن را براى جنگ بسته بودند...
مدارک بیان کننده ندامت خلیفه اول از هجوم به خانه حضرت زهرا(سلام الله علیها) در اواخر عمرش از منابع اهل سنت
ابوبکر قبل از تصدی خلافت+سند
این نسب نامه چون ز صدیق است بشنو از من که جای تصدیق است
بهتر هست مطلب را طبق منابع اهل سنت بیان کنیم
أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 3 ص 315، تحقیق عادل أحمد الرفاعی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1417 هـ - 1996 م.
در کتاب بضاعت الایمان مسطور است که ابابکر سه سال بعد از عام الفیل وعبدالعزی نام داشت وعزی نام بتی است که در زمان جاهلیت می پرستید.
از عروه نقل شده است که اسم ابوبکر، عبد الله بن عثمان بن عامر بن عمرو بود، در جنگ بدر به همراه رسول خدا (صلی الله علیه واله) حضور داشت، و مادرش سلمى بنت صخر بن عامر بن عمرو... نام داشت:
واضح شد؟
مقایسه لیله المبیت و غار+سند
حتى اگر فرض کنیم که آیه غار دلالت بر فضیلت ابوبکر مىکند، بازهم نمىتواند با فضیلت آیه «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاةِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ» و خوابیدن امام على علیه السلام به نام پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم و به جاى آن حضرت در بستر برابرى کند. امیرالمؤمنین علیه السلام در حالى به جاى پیامبر و به نام او خوابیده بود که یقین داشت هنگام صبح دلیران و جنگاوران قریش حمله خواهند کرد و احتمال کشته شدن آن حضرت بسیار زیاد بود؛ اما خطر کشته شدن ابوبکر بسیار کم بود و بر فرض که پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم و ابوبکر گیر هم مىافتادند (با توجه به داشتن اقوام زیاد در بین مشرکین) احتمال این که ابوبکر نجات پیدا کند بسیار زیاد بود.
ابن عباس با اشاره به همین آیه مىگوید:
قال: وشری عَلِىٌّ نَفْسَهُ لَبِسَ ثَوْبَ النبی (ص) ثُمَّ نَامَ مَکَانَهُ.على (علیه السلام) همان کسى است که با جانش رضایت خداوند را خرید و با پوشیدن لباس پیامبر در بستر او خوابید.(الشیبانی، أحمد بن حنبل ابوعبد الله (241هـ)، فضائل الصحابة، ج 2، ص 685، ح3062، تحقیق د. وصی الله محمد عباس، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1403هـ – 1983م؛/الشیبانی، أحمد بن حنبل ابوعبدالله (241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج 1، ص 3053، ح3062، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر؛/الطبرانی، سلیمان بن أحمد بن أیوب ابوالقاسم (360هـ)، المعجم الکبیر، ج 12، ص 98، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مکتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانیة، 1404هـ – 1983م.)
والروایة الثالثة: نزلت فی علی بن أبی طالب بات على فراش رسول الله صلى الله علیه وسلم لیلة خروجه إلى الغار، ویروى أنه لما نام على فراشه قام جبریل علیه السلام عند رأسه، ومیکائیل عند رجلیه، وجبریل ینادی: بخ بخ من مثلک یا ابن أبی طالب یباهی الله بک الملائکة ونزلت الآیة.
روایت دوم این است که این آیه در باره علی بن أبی طالب نازل شده است، در آن هنگام که بر بستر رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در شب خروج به سوی غار، خوابید نازل شده است . روایت شده است که هنگامی که علی در بستر رسول خدا خوابید، جبرئیل بر بالای سر آن حضرت و میکائیل در زیر پای او ایستاده بود، و جبرئیل فریاد زد، مبارک باد بر همانند تو ای پسر ابوطالب، خداوند به خاطر این عمل تو بر ملائکه مباهات میکند . سپس این آیه نازل شد.(الرازی الشافعی، فخر الدین محمد بن عمر التمیمی (متوفای604هـ)، التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، ج 5، ص 174 ، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م)
وبات علی کرم الله وجهه على فراش رسول الله صلى الله علیه وسلم فأوحى الله تعالى إلى جبریل ومیکائیل علیهما السلام إنی آخیت بینکما وجعلت عمر أحدکما أطول من عمر الآخر فأیکما یؤثر صاحبه بالحیاة فاختارا کلاهما الحیاة وأحباها فأوحى الله عز وجل إلیهما أفلا کنتما مثل علی بن أبی طالب آخیت بینه وبین نبیی محمد صلى الله علیه وسلم فبات على فراشه یفدیه بنفسه ویؤثره بالحیاة اهبطا إلى الأرض فاحفظاه من عدوه فکان جبریل عند رأسه ومیکائیل عند رجلیه وجبریل علیه السلام یقول بخ بخ من مثلک یا ابن أبی طالب والله تعالى یباهی بک الملائکة فأنزل الله تعالى ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله والله رءوف بالعباد.
علی (علیه السلام) بر بستر رسول خدا (صلی الله علیه واله) خوابید، پس خداوند به جبرئیل و میکائیل وحی کرد، من بین شما دو نفر برادری قرار داده و عمر یکی از شما را از دیگری طولانیتر کردم، حال کدام یک از شما زندگی را به دیگری ایثار میکنید، هر دوی آنها زندگی را انتخاب کردند (هیچ کدام ایثار نکردند) . خداوند به هر دوی آنها وحی کرد، آیا نمیخواهید همانند علی بن أبی طالب باشید، بین او و محمد (صلی الله علیه واله) برادری قرار دادم، پس او بر بستر رسول خدا خوابید و جانش را فدای کرد، و زندگیاش به نفع او ایثار کرد، به زمین فرود آیید و او را از دشمنش حفظ کنید، پس جبرئیل بر بالای سر او و میکائیل بر زیر پای او ایستادند و جبرئیل گفت: مبارک باد بر مثل تو ای پسر ابوطالب، خداوند به خاطر این عمل تو بر ملائکه مباهات میکند . سپس این آیه نازل شد: « بعضى از مردم (با ایمان و فداکار)، جان خود را به خاطر خشنودى خدا میفروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است» .(الغزالی، محمد بن محمد ابوحامد (متوفای505هـ، إحیاء علوم الدین، ج 3 ص 258 ، ناشر: دار االمعرفة – بیروت.)
عن ابن عباس قال بات علی لیلة خرج رسول الله صلى الله علیه وسلم إلى المشرکین على فراشه لیعمی على قریش وفیه نزلت هذه الایة «ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله».از ابن عباس نقل شده است که علی در شبی که رسول خدا از مکه خارج شد، (علیه السلام) بر بستر آن حضرت خوابید تا قریش به اشتباه بیفتد، و در باره این قضیه بود این آیه نازل شد : و من الناس ...(ابن عساکر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفای571هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج 42، ص 67، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفکر - بیروت - 1995.)
عن عبد الله بن عباس أنه سمعه یقول أنام رسول الله صلى الله علیه وسلم علیا على فراشه لیلة انطلق إلى الغار فجاء أبو بکر یطلب رسول الله صلى الله علیه وسلم فأخبره علی أنه قد انطلق فاتبعه أبو بکر وباتت قریش تنظر علیا وجعلوا یدمونه فلما أصبحوا إذا هم بعلی فقالوا أین محمد قال لا علم لی به فقالوا قد أنکرنا تضررک کنا نرمی محمدا فلا یتضرر وأنت تضرر وفیه نزلت هذه الایة «ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله.
از ابن عباس نقل شده است که: رسول خدا (ص) علی (علیه السلام) در بستر خود خواباند، در آن شبی که به سوی غار رفت . سپس ابوبکر آمد تا رسول خدا را ببیند، علی علیه السلام به او خبر داد که آن حضرت رفته است ، ابوبکر به دنبال ایشان راه افتاد . قریشیان، علی (علیه السلام) را تا صبح زیر نظر داشتند، وقتی صبح شد، دیدند که علی (علیه السلام) در بستر خوابیده است، سؤال کردند، محمد (ص) کجا است؟ گفت: نمیدانم . گفتند: اگر محمد را پیدا کنیم، ضرری به تو نمیرسد؛ ولی اگر پیدا نکنیم، تو ضرر خواهی کرد . در باره این قضیه این آیه نازل شد : ومن الناس ...(ابن عساکر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفای571هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج 42، ص67ـ 68، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفکر - بیروت - 1995.)
ابن ابى الحدید معتزلى از قول ابوجعفر اسکافى نقل مىکند:
قال شیخنا أبو جعفر رحمه الله قد بینا فضیلة المبیت على الفراش على فضیلة الصحبة فی الغار، بما هو واضح لمن أنصف، ونزید هاهنا تأکیدا بما لم نذکره فیما تقدم فنقول إن فضیلة المبیت على الفراش على الصحبة فی الغار لوجهین: أحدهما أن علیا علیه السلام قد کان انس بالنبی صلى الله علیه وآله وحصل له بمصاحبته قدیما انس عظیم، وألف شدید، فلما فارقه عدم ذلک الانس، وحصل به أبو بکر، فکان ما یجده علی علیه السلام من الوحشة وألم الفرقة موجبا زیادة ثوابه، لان الثواب على قدر المشقة. وثانیهما أن أبا بکر کان یؤثر الخروج من مکة، وقد کان خرج من قبل فردا، فازداد کراهیة للمقام، فلما خرج مع رسول الله صلى الله علیه وآله وافق ذلک هوى قلبه، ومحبوب نفسه، فلم یکن له من الفضیلة ما یوازى فضیلة من احتمل المشقة العظیمة، وعرض نفسه لوقع السیوف، لرضخ الحجارة، لأنه على قدر سهولة العبادة یکون نقصان الثواب.
ما قبلا برترى فضیلت خوابیدن در بستر پیغمبر را بر مصاحبت آن حضرت در غار را روشن ساختیم و الآن به عنوان تأکید چیزهایى دیگرى را نیز اضافه مىکنیم و مىگوییم: برترى خوابیدن در بستر رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بر همراهى آن حضرت در غار از دو جهت است:
1-امام على علیه السلام از قدیم الایام با پیغمبر مأنوس بوده است و انس عظیم و الفت شدیدى با آن حضرت داشته است، و وقتى از آن حضرت جدا شد، این انس معدوم شد؛ در حالى که این ابوبکر به آن دست یافته بود. و این فراق و وحشتى که براى على علیه السلام پیدا شده بود، ثواب آن را نیز زیادتر کرده بود؛ زیرا ثواب را به اندازه سختى عمل مىدهند.
2-ابوبکر خروج از مکه را دوست داشت و ماندن در مکه برایش خوشایند نبود و وقتى با پیامبر خارج شد، به آن چه که دوست مىداشت رسید؛ پس این فضیلت ابوبکر هرگز با فضیلتى که احتمال مشقت آن بسیار و در معرض قرار دادن نفس در برابر شمشیر و سنگهاى مکیان بود، نمىتواند برابرى کند؛ زیرا به اندازة سهولت عمل، ثواب آن نیز کاهش خواهد یافت.(إبن أبیالحدید المدائنی المعتزلی، ابوحامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفای655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج 13، ص161ـ 162 ، تحقیق محمد عبد الکریم النمری، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م.)
اگر کسی در این مطلب تأمل کند، به چند جهت به برترى امیرمؤمنان بر ابوبکر پى خواهد برد:یکى از این وجوه این است که اگر چه ابو بکر مورد اطمینان رسول خدا بود؛ اما پیامبر اکرم به رازدارى وى اطمینان نداشت؛ زیرا ممکن بود ابوبکر راز هجرت رسول خدا را در آن شب فاش کند و دشمنان به حضرت دست پیدا کنند، در نتیجه تمام نقشههاى رسول خدا نقش بر آب مىشد.
حتى اگر بپذیریم که ابوبکر در رازدارى مورد اطمینان رسول خدا بوده؛ ولى رسول خدا از نترسیدن وى در هنگام مقابله با سختى اطمینان نداشتند؛ شاید از خوابگاه رسول خدا فرار نموده، متوجه محل نقشه رسول خدا شده و دنبال رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم برود؛ که در نتیجه جاى رسول خدا را پیدا کرده و به آن حضرت دست مىیافتند.
حتى اگر بپذیریم که ابو بکر در نگهدارى راز رسول خدا مورد اطمینان بود و شجاعت نیز داشته است؛ ولى شاید توانایى خوابیدن در جایگاه رسول خدا را نداشت؛ چون تحمل آن حالت، خارج از شجاعت است؛ زیرا باید شجاع را در حالت دست بسته و ممنوع از مقابله قرار دهى (یعنى شجاع جرأت دفاع از خود را دارد؛ اما در اینجا نمىتواند از خود دفاع کند)؛ بلکه این امر سخت تر از شخص دست بسته است؛ زیرا شخص دست بسته مىداند که راه فرارى ندارد؛ اما این شخص هم مىتواند فرار کند و هم مىتواند از خود دفاع نماید (اما اجازه چنین کارى را ندارد)
حتى اگر بپذیریم که او شخص رازدار و شجاعى بود و حتى مىتوانست در جاى رسول خدا بخوابد و فرار هم نکند؛ ولى رسول خدا از آن جهت اطمینان نداشت که اگر قریشیان ابوبکر را زنده گرفته و شکنجه کنند، به آنچه مى داند اقرار نکند و مسیر رسول خدا را به کفار نشان ندهد تا در نتیجه قریشیان به دنبال رسول خدا راه افتاده و ایشان را پیدا کنند.(إبن أبیالحدید المدائنی المعتزلی، ابوحامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج13، ص157، تحقیق محمد عبد الکریم النمری، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م.)
فحاشی ابوبکر به فاطمه+سند
شیخ عبد الرؤف مناوی، در کتاب فیض القدیر گوید با اشاره به روایت «فاطمة بضعة منی) میگوید:
إستدلّ به سهیلی علی ان من سبّها کفر لانه یغضبه و أنها أفضل من الشیخین(فیض القدیر4: 551)
«سهیلی بر اساس این روایت استدلال کرده است همانا هرکس فاطمه را سب کند کافر است؛ چون رسول خدا به او غضب میکند و این که او افضل از شیخین است».
به این عبارت به دور از تعصب و با روح آزاداندیشی و بینش عالمانه دقت شود.
دشنامگویی و فحاشی ابوبکر به گونهای بود که علمای اهل سنت در کتابهای معتبر خود نقل کردهاند که او از دشنامگوئی و فحش دادن پروا نداشت.
برای نمونه ابوبکر جوهری در کتاب سقیفه گوید: پس آنکه ابوبکر خطبه ی فاطمه (سلام الله علیها) را شنید؛ سخنان فاطمه (سلام الله علیها) بر او سنگین تمام شد؛ بالای منبر رفت و گفت:
قال أبو بکر و حدثنی محمد بن زکریا قال حدثنا جعفر بن محمد بن عمارة بالإسناد الأول قال فلما سمع أبو بکر خطبتها شق علیه مقالتها فصعد المنبر و قال: أیها الناس ما هذه الرعة إلی کل قالة أین کانت هذه الأمانی فی عهد رسول الله صألا من سمع فلیقل و من شهد فلیتکلم إنما هو ثعالة شهیده ذنبه مرب لکل فتنة هو الذی یقول کروها جذعة بعد ما هرمت یستعینون بالضعفة و یستنصرون بالنساء کأم طحال أحب أهلها إلیها البغی.(شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید16: 214-و215)
«ای مردم این چه سست عنصری در برابر هر سخن است؟ این آروزها در زمان رسول خدا کجا بود؟ هر که شنیده بگوید و هرکه دیده دهان باز کند. آنکه سخن گفت روباه ماده ای بود که شاهدش دمش بود که باعث و بانی هر فتنه است؛ او کسی است که میخواهد جنگ از سر گیرد و او میگوید این زخم کهنه را پس از آن بسته شده، تازه کنید (دوباره آشوب به راه اندازید)، و از ضعیفان یاری طلبیده و از زنان کمک میجوید؛مانند امّ طحال(1) که خویشانش روسپیگری را برای او خوش میداشتند».
به شدت اهانت ابوبکر به فاطمه ی زهرا، دختر پیامبر، و علی بن ابیطالب، که پیامبر او را به برادری برگزید، توجه شود.
آیا رواست در باره سیده زنان بهشت این چنین سخن راندن؟این است خلیفه رسول الله؟ این است حق خویشاوندی؟!
پی نوشت:
1.ام طحال زنی بد کاره در زمان جاهلیت بود که پرچم بدکارگی بر فراز خانه اش نصب نموده بود این است ضرب المثل شده شرح نهج اللبلاغة ابن ابی الحدید 16: