پایگاه فرهنگی مذهبی قرآن و عترت

به پایگاه فرهنگی مذهبی قرآن و عترت خوش آمدید

آموزش ها

یک دقیقه روضه با نوای استاد میرزا محمدی

آخرین نظرات
  • ۲۲ تیر ۰۳، ۲۱:۵۴ - عالی
    عالی

بدعت ابوبکر در تعیین خلیفه+سند

اهل سنت میگویند پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله وسلّم) خلیفه معیّن نکرد و تعیین آن را به عهده مردم گذاشت. نسائى در سنن خود آورده :عن عائشة قالت : ما ترک رسول اللّه صلى الله علیه وسلم درهماً ولا دیناراً  ولا شاة ولا بعیراً وما أوصى . سنن النسائی : 6 / 240 ، فتح الباری : 5 /  267 .

پس این کار حضرت، حقّ و به صلاح امّت و تضمین کننده هدایت مردم بود، و بر همه واجب است از او متابعت کنند؛ چون کار او باید براى تمام خداجویانى که معتقد به قیامت هستند، الگو باشد : زیرا آیه قرآن می گوید:

لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا. (احزاب (33): آیه 21)

یعنی: قطعا براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نیکوست براى آن کس که به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد می‏کند.

بنابراین، کار ابوبکر که خلیفه معیّن کرد بر خلاف سنّت پیامبر (ص) و موجب ضلالت امّت شد.

 

و هم ‏چنین کار عمر که تعیین خلافت را به عهده شوراى شش ‏نفره نهاد نیز برخلاف سنت پیامبر (صلی الله علیه واله) و سیره ابوبکر بود.

 

و اگر چنانچه بگویید کار ابوبکر و عمر به صلاح امّت بود، پس باید ملتزم باشید که کار رسول اکرم (صلی الله علیه واله) صحیح نبوده است، نستجیر باللَّه من ذلک .‏

با این تناقض چه کنیم ؟ شما بما بگویید!




اولین فحاشی به فاطمه زهرا+سند

ابوهلال عسکری در کتاب جمهرة الأمثال و ابن أبی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه نقل می‌کنند که وقتی صدیقه طاهره سلام الله علیها به مسجد آمد و آن خطبه غرا را خواند و سپس برای اثبات این که فدک مال شخصی آن حضرت بوده است ، امیرمؤمنان علیه السلام را به عنوان شاهد خود معرفی کرد، ابوبکر بر منبر رفت و سخن بسیار زشت و توهین‌آمیز را نسبت به صدیقه طاهره و امیرمؤمنان علیهما السلام بر زبان جاری کرد که پیش از آن سابقه نداشته است.

ابوهلال می‌نویسد:

1017 - قولهم شاهد الثعلب ذنبه :

وهو مثل مبتذل فی العامة وقد جاء فی الکلام لأبی بکر رضی الله عنه خطب فقال أیها الناس ما هذه الرعة مع کل قالة أین کانت هذه الأمانی فی عهد رسول الله صلى الله علیه وسلم ألا من سمع فلیقل ومن شهد فلیتکلم إنما هو ثعالة شاهده ذنبه مرب لکل فتنة هو الذی یقول کروها جذعة بهد ان هرمت یستعینون بالضعفة ویستنصرون النساء کأم طحال احوط أهلها الیها البغی الأولق إن شئت ان أقول لقلت ولو قلت لبحت وإنی ساکت ما ترکت .(العسکری ، أبو هلال الحسن بن عبد  الله بن سهل بن سعید بن یحیى بن مهران (متوفای395هـ)، جمهرة الأمثال ، ج 1ص  553 ـ 554، ناشر : دار الفکر ـ بیروت ، 1408هـ ـ 1988م.)

ضرب المثل شماره 1017: این سخن مردم که روباه دمش را شاهد آورده است. این مثل مبتذلی در میان مردم است و در کلام ابوبکر آمده است که خطبه خواند و این گونه گفت:اى مردم، گوش‌دادن به سخن هر زن سخنگو چه معنى دارد؟! این ادعاها در زمان رسول خدا (ص) کجا بود؟ هرکس که مى‌شنود باید بگوید، و هرکس که حاضر است، باید مطرح کند که: «او روباهى است که شاهدش دم او است»!!! پرورش دهنده تمام فتنه‌ها او است؛‌ او است که مى‌گوید «شتر ما بعد از پیرى دوباره جوان شده است»!از ضعیفان کمک مى‌خواهد و از زنان یارى مى‌طلبد!مانند ام طحال (از زنان پرچم‌دار زمان جاهلیت)‌که محبوب‌ترین نزدیکان او، شایسته‌ترین فرد برای زنا بود ...

هرچند که ابوهلال با توجه به خوی سنی‌گری‌اش، مشخص نکرده است که منظور ابوبکر چه کسی بوده است؛ اما واضح است که غیر از صدیقه طاهره سلام الله علیها و امیرمؤمنان علیه السلام کس دیگری نمی‌تواند مقصود ابوبکر باشد؛ چرا که هیچیک از اصحاب که زنی نیز او را پشتیبانی کند، غیر از امیرمؤمنان علیه السلام با ابوبکر درگیر نشده است.

ابن أبی الحدید معتزلی همین مطلب را نقل و سپس به روشنی می‌گوید که مراد ابوبکر از روباه و دم او، امیرمؤمنان و صدیقه شهیده سلام الله علیهما بوده است :

فلما سمع أبو بکر خطبتها شق علیه مقالتها فصعد المنبر وقال: أیها الناس، ما هذه الرعة إلى کل قالة أین کانت هذه الأمانی فی عهد رسول الله صلى الله علیه وسلم ألا من سمع فلیقل، ومن شهد فلیتکفم، إنما هو ثعالة شهیده ذنبه، مرب لکل فتنة، هو الذی یقول: کروها جذعة بعدما هرمت، یستعینون بالضعفة، ویستنصرون بالنساء، کأم طحال أحب أهلها إلیها البغی... .ثم نزل، فانصرفت فاطمة علیها السلام إلى منزلها.قلت: قرأت هذا الکلام على النقیب أبی یحیى جعفر بن یحیى بن أبی زید البصری وقلت له: بمن یعرض، فقال: بل یصرح. قلت: لوصرح لم أسألک. فضحک وقال: بعلی بن أبی طالب علیه السلام، قلت: هذا الکلام کله لعلی یقوله قال: نعم، إنه الملک یا بنی (إبن أبی‌الحدید المدائنی المعتزلی،  ابوحامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفای655 هـ)، شرح نهج  البلاغة،ج 16ص 126، تحقیق محمد عبد الکریم النمری، ناشر: دار الکتب العلمیة  - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م.)

وقتى ابوبکر، خطبه فاطمه را شنید،‌ سخنان فاطمه بر او سنگین آمده بر منبر رفت و گفت: اى مردم، این گوش‌دادن به سخن هر زن سخنگو چه معنى دارد؟!این ادعاها در زمان رسول خدا (صلى الله علیه وآله) کجا بود؟هرکس که مى‌شنود باید بگوید، و هرکس که حاضر است، باید مطرح کند که «او روباهى است که شاهدش دم او است»!!! پرورش دهنده تمام فتنه‌ها او است؛‌ او است که مى‌گوید «شتر ما بعد از پیرى دوباره جوان شده است»! از ضعیفان کمک مى‌خواهد و از زنان یارى مى‌طلبد! مانند ام طحال (از ذوات اعلام در جاهلیت)‌که محبوب‌ترین نزدیکان او، شایسته‌ترین فرد برای زنا بود ...

سپس از منبر پایین آمده و فاطمه زهرا (علیها ‌السلام)‌ به منزلش رفت.این روایت را براى نقیب ابى یحیى جعفر بن یحیى خواندم و پرسیدم، به چه کسى کنایه مى‌زد‌؟گفت: کنایه نمى‌زد، صریح صحبت مى‌کرد!گفتم اگر صریح گفته بود، از تو نمى‌پرسیدم!خندید و گفت: به على بن ابى طالب!به او گفتم: تمام این سخنان به على بود؟در پاسخ گفت آرى اى فرزندم، بحث در مورد حکومت است!

قضاوت با شما ایا خلیفه میتواند بهمین راحتی هر چیزی به زبان براند؟آیا سنت نبوی اینگونه بوده؟ شما که اینگونه با دختر پیامبر (ص) میکنیدآیا احادیث نبوی در باره ایشان را نشندیده اید؟اگر به دختر شما کسی چنین بگوید ؟...




فضیلت جهاد ابوبکر!+سند

 آیا صحیح است که می گویند حضرت ابوبکر در جنگها و جهاد هیچ نقشی نداشته ، حتی یکبار هم دست به شمشیر نبرده است و یک تیر به طرف دشمن نیانداخته است و قطره ای از خون کفار را به زمین نریخته است ؛ چنانچه ابوجعفر اسکافی این مطلب را فرموده است :
لم یرم بسهم قط و سلّ سیفاْ و لا اراق دماْ (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید 13: 293)

با این حال چرا ما او را جزء مجاهدان و جهاد او را از جهاد حضرت علی بالاتر می دانید؟.
الثَّانِی: أَنَّهُ بَعْدَ أَنْ أَسْلَمَ جَاهَدَ فِی اللَّه وَصَارَ جِهَادُهُ مُفْضِیًا إِلَى حُصُولِ الْإِسْلَامِ لِأَکَابِرِ الصَّحَابَةِ مِثْلِ عُثْمَانَ وَطَلْحَةَ وَالزُّبَیْرِ وَسَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ وَعُثْمَانَ بْنِ مَظْعُونٍ وَعَلِیٍّ رَضِیَ اللَّه تَعَالَى عَنْهُمْ، وَجَاهَدَ عَلِیٌّ یَوْمَ أُحُدٍ وَیَوْمَ الْأَحْزَابِ فِی قَتْلِ الْکُفَّارِ، وَلَکِنَّ جِهَادَ أَبِی بَکْرٍ رَضِیَ اللَّه عَنْهُ أَفْضَى إِلَى حُصُولِ الْإِسْلَامِ لِمِثْلِ الَّذِینَ هُمْ أَعْیَانُ الصَّحَابَةِ، وَجِهَادُ عَلِیٍّ أَفْضَى إِلَى قَتْلِ الْکُفَّارِ(الکتاب: مفاتیح الغیب = التفسیر الکبیر،ج 10 ص 134،المؤلف: أبو عبد الله محمد بن عمر بن الحسن بن الحسین التیمی الرازی الملقب بفخر الدین الرازی خطیب الری (المتوفى: 606هـ)،الناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت،الطبعة: الثالثة - 1420 هـ)

برادران سنی چرا غلو میکنید؟یک بام و دو هوا چرا؟ فقط شیعیان غالی هستند؟؟!آیا چنین شخصی لیاقت خلافت دارد؟




سرپیچى از فرمان پیامبر(ص)+سند

ذوالثدیه (صاحب پستان) همان حرقوص بن زهیر مشهور از مقدس نماهاى خوارج نهروان و رئیس آنها بود و او را مخدج یا ذوالخویصره نیز مى خواندند. در اینکه چرا ویرا صاحب پستان میگویند نقلهای مختلفی آمده است. برخی میگویند او را «ذوالثدیه» مى گفتد،چرا که در شانه او گوشتى اضافى همچون پستان وجود داشت.
وی بعدها رئیس خوارج  شد. خوارج بر خلاف عموم مسلمین ، رفتار نمودند. و پس از جنگ صفّین ، بر  ضدّ امیرالمؤ منین على - علیه السّلام - خروج کردند. على - علیه السّلام -  نیز در نهروان  - نزدیک مرز ایران و عراق - آنها را شکست سختى داد.و وی کشته شد و امام علی (ع) به خاطر کشته شدنش سجده شکر به جای آورد.
اشتهر حَدِیْث ذو الثدیة من الخوارج وأَنَّ النَّبِیَّ کَانَ أمر بقتله فقصد لَهُ أَبُوْ بَکْرٍ فرآه یُصَلِّیْ فرَجَعَ وکَذَلِکَ عُمَر فَلَمَّا ذهب فِی الثَّالِثة عَلیّ لَمْ یجده فطلب عَلیّ ان یتحروه فِی القتلى یَوْم حروراء. (الکتاب: الْإِجَابَةُ لِإِیْرَادِ مَا اسْتَدْرَکَتْهُ عَائِشَةُ عَلَى الصَّحَابَةِ،ج 1 ص178،المؤلف: أبو عبد الله بدر الدین محمد بن عبد الله بن بهادر الزرکشی الشافعی (المتوفى: 794هـ)،المحقق: سعید الأفغانی (تمت الإحالات على هذه الطبعة مع مراعاة عدم نقل تعلیقه وقام بتحریر الکتاب والتعلیق علیه والتخریج: د. عصمت الله)،الناشر: المکتب الإسلامی- بیروت،الطبعة: الأولى: عام 1358هـ - 1939م،الثانیة: عام 1390هـ - 1970م،عدد الأجزاء:1)
ابن حجر در صواعق ، از ابو یعلى در مسند خود، به پیروى از گروهى از بزرگان  اصحاب سنن و مسانید، در شرح حال ذوالثدیه  روایت کرده است که انس بن مالک  گفت : مردى در عصر پیغمبر - صلّى اللّه علیه وآله - بود که سعى او به عبادت  ، ما را به شگفتى واداشته بود. ما نام او را نزد پیغمبر - صلّى اللّه علیه  وآله - بردیم ، حضرت او را نشناخت ، اوصافش ‍ را نقل کردیم ، باز هم او را  نشناخت . در همان موقع که درباره او سخن مى گفتیم ، او سر رسید. ما گفتیم :  یا رسول اللّه ! همین مرد است .
پیغمبر - صلّى اللّه علیه وآله - فرمود: شما از مردى به من خبر مى دهید که نشانه اى از شیطان در صورت دارد.ذوالثدیه نزدیک پیغمبر و اصحاب آمد، سلام نکرد و ایستاد!پیغمبر اکرم - صلّى اللّه علیه وآله - فرمود: تو را به خدا قسم مى دهم !  آیا اینک که در مقابل ما ایستادى در دل نگفتى کسى در میان این عده از من  بهتر نیست !ذوالثدیه گفت : چرا، به خدا قسم ! این را گفتم . سپس وارد مسجد شد و به نماز ایستاد.پیغمبر - صلّى اللّه علیه وآله - فرمود: چه کسى این مرد را مى کشد؟ابوبکر گفت : من ! آنگاه به سوى او رفت تا او را بکشد، امّا دید نماز مى  خواند. ابوبکر گفت : سبحان اللّه ! کسى را که نماز مى خواند به قتل برسانم .  با اینکه پیغمبر از کشتن نمازگزاران نهى کرده است ؟!وقتى بیرون آمد، پیغمبر - صلّى اللّه علیه وآله - فرمود: او را نکشتى !!ابوبکر گفت : دوست نداشتم او را که مشغول نماز است بکشم ، شما هم که از قتل نمازگزاران منع کرده اید!!پیغمبر - صلّى اللّه علیه وآله - مجدداً از حضّار پرسید: چه کسى این مرد را به قتل مى رساند؟عمر گفت : من ! او نیز وقتى به سراغ ذوالثدیه آمد، دید سر به سجده نهاده  است . عمر نیز گفت : ابوبکر بهتر از من مى دانست ، سپس برگشت .پیغمبر - صلّى اللّه علیه وآله - فرمود: چه کردى ؟!عمر گفت : دیدم صورت به خاک گذارده ، نخواستم او را بکشم .باز پیغمبر اکرم - صلّى اللّه علیه وآله - فرمود: چه کسى این مرد را مى کشد؟!
على - علیه السّلام - گفت : من .پیغمبر - صلّى اللّه علیه وآله - فرمود: آرى ، تو او را مى کشى ، ولى اگر  او را ببینى ! على - علیه السّلام - هم به سراغ او رفت ، اما او رفته بود.پیغمبر - صلّى اللّه علیه وآله - فرمود: اگر این مرد کشته مى شد، حتّى دو نفر از امّتان من با هم اختلاف پیدا نمى کردند.
ابن اثیر در اسدالغابه ، او را به عنوان کسانى که در ردیف صحابه ذکر نشده اند، نام برده و حدیثى از بخارى به نقل از ابوسعید خدرى آورده است:
148 - (1064) حَدَّثَنِی أَبُو الطَّاهِرِ، أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللهِ بْنُ وَهْبٍ، أَخْبَرَنِی یُونُسُ، عَنِ ابْنِ شِهَابٍ، أَخْبَرَنِی أَبُو سَلَمَةَ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ، ح وحَدَّثَنِی حَرْمَلَةُ بْنُ یَحْیَى، وَأَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْفِهْرِیُّ، قَالَا: أَخْبَرَنَا ابْنُ وَهْبٍ، أَخْبَرَنِی یُونُسُ، عَنِ ابْنِ شِهَابٍ، أَخْبَرَنِی أَبُو سَلَمَةَ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، وَالضَّحَّاکُ الْهَمْدَانِیُّ، أَنَّ أَبَا سَعِیدٍ الْخُدْرِیَّ، قَالَ: بَیْنَا نَحْنُ عِنْدَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَهُوَ یَقْسِمُ قَسْمًا، أَتَاهُ ذُو الْخُوَیْصِرَةِ، وَهُوَ رَجُلٌ مِنْ بَنِی تَمِیمٍ، فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ، اعْدِلْ، قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «وَیْلَکَ وَمَنْ یَعْدِلُ إِنْ لَمْ أَعْدِلْ؟ قَدْ خِبْتُ وَخَسِرْتُ إِنْ لَمْ أَعْدِلْ»
(الکتاب: صحیح مسلم ج2 ص744،المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسن القشیری النیسابوری (المتوفى: 261هـ)،المحقق: محمد فؤاد عبد الباقی،الناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت،عدد الأجزاء: 5)
که ابو سعید گفت : در یکى از روزها که پیغمبر مشغول تقسیم اموال بود، ذوالخویصره ، مردى از بنى تمیم گفت : یا رسول اللّه ! با عدالت تقسیم کن ! حضرت فرمود: واى برتو! اگر من عدالت نداشته باشم پس چه کسى به عدالت رفتار مى کند؟ (این حدیث در صحیح مسلم نیز آمده است ).
پیغمبر اکرم - صلّى اللّه علیه وآله - تصمیم گرفت به منظور پایان دادن به سرکشى هاى او و فسادى که به راه انداخته بود، دستور دهد او را به قتل برسانند، ولى این عنصر سرکش ، با ریاکارى و تقدّسى که در نماز، نشان داد، نظر ابوبکر و عمر را به خود جلب کرد و آنها نیز بر خلاف دستور پیغمبر - صلّى اللّه علیه وآله -، از کشتن وى سر باز زدند!!!
حافظ محمد بن موسى شیرازى ، این حدیث را در کتابى که از تفاسیر یعقوب بن سلیمان ، مقاتل بن سلیمان ، یوسف قطّان ، قاسم بن سلام ، مقاتل بن حیاد، على بن حرب ، سدى ، مجاهد، قتاده ، وکیع ، ابن جریح و دیگران استخراج نموده ، نقل کرده است .
برخى از دانشمندان نامى نیز، آن را از احادیث مسلم دانسته اند؛ مانند ابن عبدربّه اندلسى در اواخر جزء اوّل عقد الفرید ، آنجا که به گفتار اصحاب اهواء مى رسد.
سپس در پایان آن مى گوید: پیغمبر - صلّى اللّه علیه وآله - فرمود: این اولین شاخى است که در میان امّت پیدا شد. اگر او را مى کشتید، دو نفر هم با هم اختلاف پیدا نمى کردند. بنى اسرائیل هفتاد و دو فرقه شدند و این امّت نیز بزودى به هفتاد و سه فرقه مى رسند، همگى در آتش ‍ دوزخند جز یک فرقه.
حال سئوال این است که چرا شیخین چنین شخصی را از بین نبردند؟ مخصوصا با تاکیدی که رسول الله داشتند.و خواسته و یا ناخواسته خوارج نهروان را ساختند....



 سخنی با جناب ابوبکر+سند

قال رسول الله (صلی الله علیه وآله):یا فاطمه ان الله یغضب لغضبک و یرضی لرضاک.فاطمه؛ غضب تو غضب خداست و رضایت تو رضایت خداست.(1)

حیات کوتاه صدیقه طاهره اگر چه اندک بود لکن معرکه آرا و نظرات فراوانی است که عمدتا از جانب مخالفین شیعه است.عمده اختلاف هم به یک هفته خاص در تاریخ اسلام برمی گردد، چند روز قبل و بعد از حیات رسول الله (صلی الله علیه وآله).اهل تاریخ به خوبی می دانند که در لحظات آخر عمر حضرت رسول (صلی الله علیه وآله) نزاع های بسیاری در مورد خلافت بعد از ایشان رخ داد،اگر چه رسول الله(صلی الله علیه وآله) تمام راههای فرار از فرمان الهی را بستند اما با سر پیچی افرادی خاص تاریخ به گونه دیگر رقم خورد؛شاید یکی از دلایلی که ایشان دستور تشکیل سپاه اسامه را دادند خارج کردن بزرگان فتنه از شهر مدینه بود.
البته نباید فراموش نمود فرمایشات ایشان برای زعامت مسلمین بعد از خود چه مستقیم و چه بصورت ذکر فضایل علی(علیه السلام) و اهل بیت ایشان،از بیان شان نزول آیات قرآن در شأن اهل بیت و علی(علیه السلام) تا اعلان رسمی که نمونه بارز آن واقعه بزرگ 18 ذی الحجه سال 10 هجری که معروف به غدیر خم.
نکته قابل تامل این است که به اعتراف مفسرین اهل سنت در شان علی بن ابیطالب(علیه السلام) سیصد آیه نازل شده(2)

که جای بسیار تاسف است که مسلمانان با دیدن و شنیدن کرامات و عظمت علی(علیه السلام) باز بر انحراف خود و قوم خود اصرار ورزیدند که با یورش به خانه وحی این کج روی های خود را ثابت کردند.
هیزم آوردند و در خانه را به آتش کشیدن و جسارت را به جایی رساندن که تنها یادگار رسول را مضروب نمودند؛اگر چه اهل بیت خوب میدانستند که چه جسارتی بر مادرشان و ریحانه رسول میشود اما شاید به این زودی انتظار نداشتند!
ابی نعیم در کتاب حلیه الاولیاء جلد 2 صفحه302 نقل می کند که رسول الله(صلی الله علیه وآله)پس از بازگشت از یکی از غزوات به مسجد وارد شدند و پس از خواندن نماز بیرون آمدند و فاطمه(س) اول کسی بود که همیشه به استقبال ایشان می آمد،رسل الله(صلی الله علیه وآله) فاطمه را مورد تفقد خویش قرار دادند و گریه نمودند! زمانی که علت را جویا شدند فرمودند: می بینم که رنگ صورتت تغییر کرده است!
رسول الله(صلی الله علیه وآله) جسارتهای عمر بن خطاب و ابوبکر ابن ابی قحافه را دیدند و دیدند که چگونه ریحانه خود را مضروب می نمایند دیدند که صورت خیر النساءالعالمین(3) نیلی شده است.
آقای ابوبکر! تاریخ نمی تواند فراموش کند زمانی که آیه شریفه « و آت ذاالقربی حقه »(4) نازل شد که رسول الله (صلی الله علیه وآله)فدک را به صدیقه طاهره بخشیدند(5)
ولی شما بعد از رحلت ایشان حدیثی جعل نمودیدکه:نحن معاشر الانبیاء لا نورث،ما ترکناه صدقه
**ما انبیاء الهی ارث قرار نمی دهیم، هرچه از ما بجا بماند صدقه است!**

حال سوال این است که این صحبت شماست؟از صحابی رسول خدا(ص) بعید است که دروغ به حضرت ایشان منتسب نماید.
در جعلیت این کلمات شما هر صاحب عقلی شهادت می دهد:
اول: فدک ارث نبوده بلکه هبه و یا همان بخشش بوده.
دوم: بر فرض ارث بودن فدک این کلام شما بر خلاف نص صریح قرآن کریم است و از حضرت رسول(ص) بعید است که بر خلاف خدای خود بیانی بفرماید.
سوم: شما گفته اید که معاشر الانبیاء یعنی همه انبیاء الهی ارث باقی نمی گذارند و این بر خلاف آیات قرآن است.
توجه بفرمایید:
1)سوره نمل آیه 11 * و ورث سلیمان داود* سلیمان از داود ارث برد
2)سوره مریم آیه 15 که اشاره با درخواست حضرت زکریا(ع) از خداوند متعال که به او فرزندی عطا نماید *فهب لی من لدنک ولیا یرثنی و یرث من آل یعقوب* از لطف خاص خود فرزند صالح و جانشینی شایسته بمن عطا بفرما که او وارث من و همه آل یعقوب باشد
3)سوره انبیاء آیه 89 که راجع به دعای حضرت زکریا(ع) است
*و زکریا اذ نادی ربه رب لاتذرنی فردا و انت خیر الوارثین فاستجبنا له و وهبنا له یحیی*
بیاد بیاور حال زکریا را هنگامیکه خدا را ندا کرد که بار الها مرا تنها نگذار و بمن فرزندی که وارث من باشد عطا فرما که تو بهترین وارث اهل عالم هستی؛ما هم دعای او را مستجاب کردیم و یحیی را به او عطا فرمودیم.
بگذارید احتجاجات صدیقه طاهره(س) را بیاد دوستداران شما بیاوریم چرا که خود شما بعید است فراموش کرده باشید!
صدیقه طاهره(س) در احتجاجی که باشما داشتند فرمودند:
پسر ابی قحافه آیا در کتاب خداست که تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم ارث نبرم؟
افتراء بزرگی بر خدا بسته ای،آیا با علم و از روی دانایی و عمد عمل به کتاب خدا را ترک نمودی؟ و قرآن را پشت سر خود انداختی؟
آیا خداوند تو را به آیه ای مخصوص گردانیده که پدر مرا از آن آیه اخراج کرده؟
آیا تو به خاص و عام قرآن از پدرم محمد(ص)و پسر عمم علی بن ابیطالب(ع) داناتری؟

جناب ابوبکر! گویا فراموش کرده اید که شما لا اقل در روز این آیه شریفه را ده مرتبه می خوانده اید *اهدنا الصراط المستقیم* پیروان شما از قول معاصرین شما مکرر در تفاسیر خود آورده اند که منظور از صراط ولایت علی بن ابیطالب است(6)
ویا روایت نبوی که حضرت فرمودند *صراط علی حق،نمسکه* راه علی حق است و آن را اختیار می کنیم
اما گویا شما هنوز بر حرف خود اصرار دارید، به یاد می آورید که بعد از احتجاجات صدیقه طاهره(س) علی بن ابیطالب(ع) رو به شما کرد و فرمود:
چرا فاطمه را از حق پدرش محروم نمودی؟و حال آنکه او در زمان حیات رسول الله (ص) مالک بوده و متصرف؟
گویا شما قواعد فقهی را فراموش نموده بودید و گفتین که اگر فاطمه(س) شاهد بیاورد ملک را به او میدهم و الا محروم خواهم نمود!
بگذارید به یاد شما بیاورم که علی(ع) چه جوابی به شما فرمودند:
بر ما بر غیر مسمانان حکم می کنی؟
مگر رسول الله(ص) نفرمودند : شاهد و گواه بر مدعی است.
تو قول رسول خدا(ص) را رد نمودی و بر خلاف شریعت دستور دادی.
آقای ابوبکر مگر علی بن ابیطالب(ع) از شما سوال ننمود که آیه تطهیر در شان فاطمه است و شما جواب مثبت دادی؟
مگر علی (ع) از شما نپرسید که : مگر این آیه در حق ما نازل نشده بود؟
جواب شما چه بود؟
بگذارید من به حافظه دوست داران شما کمک کنم شما قسم خوردین که این آیه در حق اهل بیت نازل شده
آیا علی مرتضی (ع) نفرمود:
آیا فاطمه ای که خدا شهادت به طهارت او داده برای مال دنیا دعوای بی جا می نماید؟
شهادت طاهره را رد می کنی و شهادت یک اعرابی ساده که اصول طهارت اسلامی را نمی داند قبول می کنی؟
به یاد می آورید که علی(ع) بعد از اتمام فرمایشاتشان متغیرا به خانه برگشتند؟
خانه ای که تا مسجد پسر عموی خود چند قدمی فاصله نداشت!
یادتان می آید که مردم چه کردند؟
یادتان می آید که مردم بر شما خرده گرفتند که چرا حق اهل بیت پیامبر را نمی دهید؟
یادتان می آید که شما بر منبر رفتین و چه گفتید؟
ایها الناس این چه هیاهوئی است که بر پا کرده اید؟گوش به حرف هر کس می دهید؟چون شهادتشان را رد کرده ام این حرفها را می زنند!
  چه می توان کرد که حافظه تاریخ فراموشی ندارد اگر چه دوستان شما فراموش کرده اند و یا خود را به خواب زده اند،این شما نبودید که بر بالای منبر رسول خدا(ص) به علی و فاطمه (علیهم السلام) دشنام دادید؟
این شما نبودین که احتجاجات صدیقه طاهره(س) را مانند زن فاحشه خواندید؟
نمی دانم دوستان شما این رفتار شما را می دانند؟
می دانید که چه تهمتی بر ریحانه رسول زده اید؟
کسی که خدا او را مطهر دانسته؛ وشما با این کلمات علم الهی را هم نادیده گرفتین
پناه می برم از غضب الهی....
خوب گوش کنید این سخنان شما نیست؟
انما هو ثعاله شهیده ذنبه(7)مرب لکل فتنه هو الذی یقول کروها جذعه بعد ما هرمت یستعینون بالضعفه و یستنصرون بالنساء کامّ صحال احب اهلها الیها البغی
از عزیزان عذر می خواهم که مجبور به ترجمه این کلمات میشوم
جز این نیست که ]العیاذبالله[ علی(ع) روباهی می باشد که شاهد او]نستجیربالله (فاطمه)[ دم او باشد؛ماجرا جو و بر پا کننده فتنه می باشد و فتنه های بزرگ را کوچک نشان می دهد و مردم را به فتنه و فساد ترغیب و ترهیب می نماید،کمک از ضعفا و یاری از زنها می طلبد مانند ام طحال]زن بدکاره زمان جاهلیت[ که دوست می داشت با نزدیکان خود گناه و فساد داشته باشد(8)
عجبا از شما که خود را خلیفه رسول الله(ص) میدانید....چه زشت کلامی بر زبان جاری ساختین ؛ یار غار رسول(ص)
جناب ابوبکر!ابو یحیی استاد ابن ابی الحدید دوستار خویش را که می شناسید؟ببینید در جواب سوال شاگردش چه گفته:
از استاد خود ابو یحیی سوال نمودم که کنایه و تعریض خلیفه در این کلمات چه کسی بوده؟
گفت: کنایه و تعریضی نبوده بلکه صراحت در کلام بود.!
گفتم: اگر صراحت داشت سوال نمی نمودم.
ابو یحیی خندید و گفت: این نسبتها را به علی بن ابیطالب(ع) داد.
گفتم: این سخنان ناشایست تمامش نسبت به علی بود؟
گفت: بله پسر! سلطنت همین است!(9)
بله آقای ابوبکر سلطنت همین است! چون که فرهنگ نبوی این تعابیر را در حق هیچ مسلمانی را نمی پسندد.
نمی خواهم به عنوام یک شیعه امیر المومنین علی بن ابیطالب(ع) و منتقد رفتار شما قضاوت کنم اما هر آزاد مرد بدون تعصبی با دید انصاف نگاه کند به این نتیجه می رسد که شما راه پیامبر اسلام را طی ننمودید بلکه اسباب انحراف آنرا پدید آورده اید.
پیر مردی که محاسنش سفید شده،یار غار پیامبر و حال خلیفه ایشان بر منبر رسول خدا(ص) می رود و در مقابل انصار و مهاجرین با صدای رسا می گوید علی بن ابیطالب(ع) (العیاذ بالله) روباه است و (نستجیربالله) فاطمه دم آن و مانند زن بد کاره میان مردم حرکت می کنند!
خدا می داند که بر علی و فاطمه(علیهم السلام) چه گذشت... پناه می برم از هول روز قیامت
آقای ابوبکر مگر شما احادیث شریف نبوی که در شان اهل بیت رسول (صلوات الله علیه و علی آله اجمعین)فرموده اند را نشنیده بودین که این طور سخن راندید؟
آقای ابوبکر مگر عایشه دختر شما نیست؟ این گفته را برای شما بیان نکرده:
ما رایت احدا قط اصدق من فاطمه (س)غیر ابیها
بعد از رسول الله(ص) کسی به صداقت و راستگویی مثل فاطمه(س) ندیده ام(10)

گویا روایت ابن عباس از شب معراج نبی اکرم(ص) ا فراموش نموده بودید که آن سخنان را بر زبان جاری ساختین و غضب فاطمه(س) را برای خود خریدید
قال رسول الله(ص): لیله عرج بی السماء رایت علی باب الجنه مکتوبا لا اله الا الله محمد رسول الله علی حب)الله الحسن و الحسین صفوه الله فاطمه خیره الله علی باغضهم لعنت الله
حضرت رسول می فرمایند:شبی که به معراج رفتم سر در بهشت بود نیست خدایی غیر از الله،محمد رسول خدا،علی محبوب خدا،حسنین برگزیده و دوست خدا،فاطمه دوست و برگزیده خدا و لعنت خدا بر مغضوبین ایشان(11)
آقای ابوبکر مگر شما نشنیده بودین که رسول خدا(ص) فرمودند:
من سب علیا فقد سبنی و من سبنی فقد سب الله
هرکس علی را دشنام بدهد،به من دشنام داده، و هر کس که به من دشنام دهد به خدا دشنام داده.(12)

و شما به علی دشنام دادید....حال کسی که به خداوند و نبی الله(ص) دشنام دهد جز لعنت ابدی الهی عاقبتی دیگر دارد؟ پناه می برم از غضب الهی
اما جناب ابوبکر قیامت گرچه دیر آید؛بیاید...

پی نوشت ها:
1.مستدرک الصحیحین ج3 ص130/ أسد الغایه ج5 ص 522/ کنزالعمال ج7 ص111 / میزان الاعتدال ج2 ص 72 / ذخائر العقبی ص39
2. تاریخ بغداد ج6 ص221 / صواعق المحرقه ص76 / نورالابصار شبلنجی ص73
3.مسند احمد ج 6 ص 282 / طبقات ابن سعد ج2 ص40 / أسد الغابه ج5 ص522/ خصائص النسائی ص34
4.سوره مبارکه اسراء آیه 26
5.میزان الاعتدال ج2 ص 228 / کنزالعمال ج2 ص158
6.شواهدالتنزیل -حاکم حسکانی- ج1 ص74،78،79،347
7.در برخی کتب "انما هی الثعاله شهیدها ذنبها" آمده
8.شرح ابن ابی الحدید ج16 ص 214
9.شرح ابن ابی الحدید ج16 ص 215
10.ابونعیم اصفهانی ، حلیه الاولیاء ج2 ص42
11.تاریخ بغداد ج1 ص259
12.المستدرک علی الصحیحین ۳/۱۳۱/۴۶۱۶

اَللهُمَ صَلِ عَلی مُحَمّد وَ آلِ مُحَمّد و عَجِل فَرَجَهُم

ابوبکر

اهل سنت

حضرت زهرا

حقانیت شیعه

خلیفه اول

شیعه

فاطمه

با نظرات ارزنده خود ما را یاری کنید (۲)

نظراتی که بصورت خصوصی ارسال می شوند امکان نمایش و پاسخگویی از طرف مدیر را ندارند

ماشاالله این خلیفه های اهل سنت همه پر از کمالات علوم و شجاعت و ......... 
به به

سلام

من اول فکر میکردم که جناب ابوبکر ادم نسبتا متعادلی بوده ولی با این تفاسیر نظرم بکل عوض شد

واقعا اهل سنت عجب خلیفه های نمونه ای داشتند

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی

ابزار هدایت به بالای صفحه