پایگاه فرهنگی مذهبی قرآن و عترت

به پایگاه فرهنگی مذهبی قرآن و عترت خوش آمدید

آموزش ها

یک دقیقه روضه با نوای استاد میرزا محمدی

آخرین نظرات
  • ۲۲ تیر ۰۳، ۲۱:۵۴ - عالی
    عالی

فرا گرفتن علم از ابوبکر!+سند

ابن تیمیه می گوید علی(علیه السلام) علم را از ابوبکر فرا گرفته است!!!! ابن تیمیه ، در بسیاری از موارد تلاش خود را می‌کند که موقعیت علمی امیر المؤمنین علیه السلام را زیر سؤال برده و از آن طرف موقعیت علمی دیگرانی همچون ابوبکر و عثمان را بالا ببرد . وی می‌نویسد : والمعروف أنّ علیّاً أخذ العلم عن أبی بکر . منهاج السنّة ، ج 5 ، ص513 . آن چه مشهور است على ، علم را از ابوبکر فرا گرفته است .
همان ابوبکری که بعد از سال‌ها هنوز معنای «فاکهة وأبّا » را که هر عرب بیابان‌گردی می‌دانست ، نفهمیده بود . وأخرج أبو عبید فی فضائله وعبد بن حمید عن إبراهیم التیمی قال سئل أبو بکر الصدیق رضی الله عنه عن قوله « وأبا» فقال أی سماء تظلنی وأی أرض تقلنی إذا قلت فی کتاب الله مالا أعلم . الدر المنثور - جلال الدین السیوطی - ج 6 - ص 317 . از ابو بکر معنى آیه شریفه «وَأَبًّا» را پرسیدند ( نتوانست پاسخ دهد و از معنى کلمه أبّ بى ‏خبر بود) گفت : کدام آسمان بر سر من سایه ‏افکند یا کدام زمین مرا بر روى خود جای دهد ، اگر آنچه را که از کتاب خدا نمى ‏دانم بگویم‏ .
ما به اختصار در این جا به چند مورد از دلایلی که اعلمیت امیر المؤمنین علیه السلام را ثابت می‌کند اشاره می‌کنیم و دوستان عزیزی را که خواستار مطالب بیشتری هستند به کتاب‌های مفصل ارجاع می‌دهیم

1. بسیاری از علمای اهل سنت نقل کرده‌اند که پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم  فرمود :

أنا مدینة العلم وعلی بابها فمن أراد العلم فلیأته من بابه .

المعجم الکبیر ، الطبرانی ، ج 11 ، ص 55 و أسد الغابة ، ابن أثیر ، ج 4 ، ص22 و تاریخ بغداد ، خطیب بغدادی ، ج 3 ، ص181و الجامع الصغیر ، السیوطی ، ج 1 ، ص415 و ج3 ، ص60.

من شهر علم هستم و علی در آن است ؛ پس هرکس که علم می خواهد ، باید از در آن وارد شود .
حاکم نیشابوری در المستدرک ، ج 3 ،‌ ص127ـ126 این روایت را با چندین طریق نقل و آن را تصحیح می‌کند  و همچنین متقی هندی در کنز العمال ،‌ ج 13 ، ص149 نقل و به صحت آن اعتراف می‌کند .

2 . علی علیه السلام تنها کسی است که ادعا می‌کند « سلونی قبل أن تفقدونی » ، نه کسی قبل از ایشان این ادعا را کرده و نه بعد از او چنین جرأتی در کسی یافت می‌شود ؛ چنانچه بسیاری از علمای اهل سنت نوشته‌اند :
لم یکن أحد من الصحابة یقول (سلونی) إلاّ علیّ بن أبی طالب .
المستدرک ، الحاکم ، ج3 ، ص122 و تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج42 ، ص 387 و المناقب ، خوارزمی ، ص 329 و فضائل الصحابة ، أحمد بن حنبل ، ج2 ، ص646، و أسد الغابة ، ابن أثیر ، ج4 ، ص22 و تهذیب الأسماء واللغات ، النووی ، ج1 ، ص317 و المناقب للخوارزمی ، ص 90.
هیچ یک از صحابه نمی گفت که (هر چه می‌خواهید) از من بپرسید مگر علی بن ابی طالب (اشاره به روایت امیر مومنان که می فرمودند از من هرچه می خواهید بپرسید قبل از اینکه من را از دست بدهید)
3 . از ابن عباس نقل شده که وی می‌گفت :
والله لقد أعطى على ابن أبی طالب تسعة أعشار العلم وأیم الله لقد شارککم فی العشر العاشر .
الاستیعاب - ابن عبد البر - ج 3 - ص 1104 و أسد الغابة - ابن الأثیر - ج 4 - ص 22 و سبل الهدى والرشاد - الصالحی الشامی - ج 11 - ص 289 و ینابیع المودة لذوی القربى - القندوزی - ج 1 - ص 213 و تفسیر الثعالبی ، ج ، ص52 و تهذیب الأسماء واللغات ، ج1 ،‌ ص317 .
قسم به خدا به علی بن ابی طالب نُه دهم علم داده شده بود و قسم به خداوند که او در یک دهم باقی با شما شریک است .
4 . بخاری در تاریخ کبیر می نویسد :
سمعت عطاء : قالت عائشة : علی اعلم الناس بالسنة .
التاریخ الکبیر - البخاری - ج 2 - ص 255 و ج 3 - ص 228 و تاریخ مدینة دمشق - ابن عساکر - ج 42 - ص 408 و ... .
از عطاء شنیدم که عایشه گفت : علی دانا ترین مردم به سنت است .


ستایشی بی نظیر از صحیح بخاری(حتما تا انتها بخوانید)
علمای اهل سنت از میان تمام کتب حدیث و مسانیدشان شش کتاب برگزیده اند و انها را در درجه اول از وثاقت و در مرتبه اول اطمینان می دانند، و آنها را «صحاح» نامیده اند.این کتابها پایه و اساس و مدرک اصلی آنان در احکام،عقاید ،تفسیر… بشمار می رود.وجه تسمیه صحاح به جهت قطعیت صحت احادیث آن به زعم علمای اهل سنت است.
از اینجاست که فضل بن روزبهان می گوید:
اگر کسی قسم بخورد که تمام احادیث صحاح شش گانه صحیح و گفتار رسول خدا(ص) است قسمش درست است و کفاره بر او تعلق نمی گیرد.
احقاق الحق ذیل حدیث «علی صاحب الحوض و اللواء»(1)
از اینجاست که درباره بعضی از این صحاح(سنن ترمذی) گفته اند که: این کتاب در هر خانه ای باشد مانند این است که در میان این خانه پیغمبری سخن می گوید:«من کان فی بیته هذا الکتاب کان فی بیته نبی یتکلم»(2)
تذکرة الحفاظ ج2 ص634 – این جمله پشت جلد سنن ترمذی طبع قاهره 1356 چاپ شده است.
و درباره سنن ابی داوود گفته اند:
کتاب الله اصل الایمان و سنن ابی داود عهد الاسلام(3)
قرآن ریشه و پایه ایمان و سنن ابی داود برنامه اسلام است.
در میان صحاح سته کتاب صحیح بخاری و صحیح مسلم بیش از سایر کتب اهمیت دارند.
علمای اهل سنت درباره صحیحین و صحت تمام حدیث های این دو کتاب مدح ها و قلمفرسایی های زیادی کرده اند،گاهی راه غلو پیموده اند، گاهی سلام رسول خدا(ص) را به بخاری رسانده اند،خوابهایی دیده اند،کرامتهایی را به آنان نسبت داده اند،تا جایی که این دو کتاب را به امضای رسول خدا(ص)رسانده اند.
ولی این نسبت ها و کرامت ها ،این مداحی ها و مبالغه گویی ها نه با متن کتاب سازگار است و نه با روش مولفانش وفق می دهد:
نمونه ای ازاین مداحی ها:
کاتب چلبی: صحیح ترین کتابها بعد از قرآن صحیح بخاری،و بعد از آن صحیح مسلم است(4)
کشف الظنون باب علم الحدیث ص135 و 641
محمدبن یوسف شافعی می گوید:
و کتابهما اصح الکتب بعد کتاب الله العزیز(5)
هدی الساری ج2 فصل دوم
ذهبی می گوید:
و اما جامع البخاری الصحیح فاجل کتب الاسلام و افضلها بعد کتاب الله(6)
ارشاد الساری ج1 الفصل رابع فیما یتعلق بالبخاری فی صحیحه ص28
ابوعلی نیشابوری می گوید:
ما تحت ادیم السماء کتاب اصح من کتاب مسلم(7)
وفیات الاعیان ج4 شماره 717
قسطلانی می گوید:
تمام امت اسلام بر صحت این دو کتاب اتفاق دارند ولی این که کدام یک ترجیح دارد مورد اختلاف است بعضی صحیح بخاری و برخی صحیح مسلم را مقدم می دارند.(8)
(ارشاد الساری ج1 الفصل الرابع ص 19)
ابن حجر مکی می گوید:
صحیح ترین کتابها بعد از قرآن صحیح بخاری،و بعد از آن صحیح مسلم است(9)
صواعق المحرقه ص5 
امام الحرمین می گوید:
اگر کسی قسم بخورد که تمام احادیث صحاح شش گانه صحیح و گفتار رسول خدا(ص) است قسمش درست است و کفاره بر او تعلق نمی گیرد.
نووی مقدمه شرح صحیح مسلم ص19
گاهی برای صحیح بخاری خواب دیده و آن را کتاب خود رسول خدا(ص)معرفی کرده اند.  
از شیخ محمد عبدالرحمان شارح مختصر خلیل نقل شده که:
من با استادم عبدالمعطی تونسی به زیارت حرح مطهر رسول اکرم(ص)مشرف شدم دیدم استادم بر خلاف معمول چند قدم بر می دارد و چند لحظه توقف می کند ، و بدین ترتیب به قبر شریف نزدیک شد،در مقابل قبر هم جملاتی می گفت که من مضمون آن را نفهمیدم،پس از مراجعت از زیارت از جریان توقف و گفتگو سوال نمودم در جوابم گفت:
من در وارد شدن به حرم مطهر از خود رسول الله(ص)طلب اجازه نمودم، تا رسول خدا(ص) اجازه داد و وارد شدم و به آن حضرت نزدیک شدم و عرضه داشتم : یا رسول الله! تمام حدیث هایی که بخاری از شما نقل کرده صحیح است؟
فرمود: بلی صحیح است!
عرض کردم:تمام حدیث های ان را از شما نقل کنم؟
فرمود:آری از زبان من نقل کن(10)
در ثمین فی مبشرات النبی الامین و رساله شیخ احمد نخلی مفتی حنفیه به نقل از:القول الصراح و استقصاء الافحام
از ابو زید مروزی نقل شده است که:
من شبی بین رکن و مقام خوابیده بودم رسول خدا(ص)را در خواب دیدم فرمود:
ای ابازید! تا کی کتاب شافعی را می خوانی اما کتاب مرا نمی خوانی؟
عرض کردم: یا رسول الله! کتاب شما کدام است؟
فرمود:
جامع محمد بن اسماعیل(صحیح بخاری) 
کاش ایشان در عالم رویا و عبدالمعطی که حضوری خدمت رسول الله (ص)رسیده بودند موردی سوال می کردند و از صحت این احادیث هم پرسش می نمودند که:
 آیا خود رسول الله(ص) امر به رضاع کبیر کرده اند و بر اساس آن خواهر زاده های عایشه مجاز شدند برای برقراری محرمیت پستان به مرد نامحرم بدهند.
و کاش از مسائل خصوصی حضرت هم که در صحاح آمده می پرسیدند که:
یا رسول الله (ص)آیا صحت دارد در یک شب با 9 همسر خود نزدیکی می فرموده اید؟ یا صاحبان صحاح بی حیایی را به نهایت رسانده اند. 
و ای کاش می پرسید که:
یا رسول الله! آیا اتفاق افتاده که بدون غسل جنابت اقامه نماز جماعت کنید و در اثنای نماز متوجه شوید و به منزل مراجعت نمایید و درحالی که آب غسل از سر و روی مبارکتان جاری بوده به مسجد تشریف آورده اید و نماز را از همان جا ادامه داده اید یا صاحبان منافق صحاح و رجال و مولفان بی ایمانش جعل کرده اند؟
و ای کاش می پرسید که: 
یا رسول الله ! آیا حضرت شما (نعوذبالله) ایستاده ادرار می کردید؟
و این سنت باقی مانده از شماست یا محمدبن اسماعیل بخاری ملعون برای پاک نمودن دامن عمربن الخطاب آن را در صحیحش آورده است؟
و کاش (نعوذبالله) از وزن خدا هم سوال میکرد:
چرا که صاحبان صحاح نوشته اند در اثر سنگینی و هیبت خدا تخت و عرش در زمان استقرارش بر آن مانند بچه شتر ناله می کند؟ 
و آیا جریان خودکشی شما صحت دارد یا رسول الله! زبانم لال بخاری خبیث  در ج8 ص 68 ادعا کرده و همه اینها را کشیش مسیحی از صحاح استخراج کرد و فیلم ساخت.
کاش جریان لخت و عور دور زدن موسی(ع) در میان شهر را هم از او می پرسید داستان صحاح را عرضه می کرد و جزئیات را جویا می شد؟
کاش می پرسید چرا موسی(ع) حاضر به تسلیم جان خود به عزرائیل نبود و با خشونت با آن ملک مقرب برخورد کرد و چشم او را ناقص کرد؟ راستی دیه چشم عزرائیل با انسانها برابر است یا خیر؟
کاش جریان رفت و آمد خدا را قبل از طلوع فجر جویا می شد آنجایی که صاحبان صحاح ادعا کرده اند خدا در آن زمان مشخص به آسمان دنیا می آید و فریاد می زند: «هل من مستغفر داع» گنهکاری هست طلب استغفار کند؟
راستی زمین کروی است و هر لحظه در یک نقطه طلوع فجر است کاش می پرسید:
خدا که در آسمان دنیا مانده چه زمانی در عرشش استقرار پیدا می کند؟
و آخرین سوال را هم از پیامبر(ص) راجع به فتوای شخص شخیص بخاری می پرسید :
که بخاری فتوا داده منی انسان با رفع عین آن و حک کردن پاک است و نیاز به شستن ندارد چنانچه فردی در ماه رمضان نزدیکی کند تا انزال صورت نگرفته غسل مستحب است و از فتوای شاذ او راجع به محرمیت در اثر ارتزاق دو کودک از یک حیوان که حضرت ایشان استنباط برقراری قاعده رضاع را دارد سوال می شد فتوایی که باعث شد در حق سامری محدثین عامه بی انصافی شود و او را از شهرش اخراج کنند. 


لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ

خداوند در آیه 124 سوره مبارکه بقره می فرماید : لا ینال عهدی الظالمین یعنی هیچ وقت عهد من به ظالمین نمی رسد . به گفته مفسرین شیعه و سنی مراد از عهد ، منصب امامت و خلافت است . از همین آیه می توان ثابت کرد که بر خلاف ادعای شیعیان خلافت خلفای سه گانه ( رضی الله عنهم ) کاملا بر حق بوده و هیچ ظلمی در کار نبوده است .
قبل از جواب دو مقدمه را خدمت شما عرض می کنیم:
مقدمه 1 : ظلم در آیه شریفه معنای وسیعی دارد و هر نوع ظلمی را شامل می شود بر همین اساس اگر کسی حتی ظلم کوچکی ( چه در حق خود و چه در حق دیگران ) مرتکب شده باشد دیگر حق امامت و زعامت بر مسلمین را ندارد.
مقدمه 2 : یکی از بزرگترین مصادیق ظلم ، شرک به خداوند است همچنانکه لقمان حکیم به فرزندش سفارش می کند که : یا بنی لا تشرک بالله ان الشرک لظلم عظیم یعنی ای پسر من ، به خداوند شرک نورز که شریک قرار دادن برای خداوند ظلم بزرگی است ( سوره لقمان / 13 ) . بنا بر این کسی که قبلا بت پرست بوده هرگز نمی تواند مقام امامت و خلافت را عهده دار شود همچنانکه این مطلب را در روایتی از عبد الله ابن مسعود می بینیم که پیغمبر اکرم فرمود : وقتی ابراهیم از خداوند سوال کرد که چه کسانی از فرزندان من ظالم هستند و حق امامت را ندارند؟ خداوند فرمود : من سجد لصنم من دونی لا اجعله اماما ابدا یعنی کسی که بر بت سجده کرده باشد هرگز او را امام قرار نمی دهم.
 نتیجه : اگر ما ثابت کنیم که خلفای سه گانه ، قبل از اسلام آوردنشان بت پرست بوده اند باید گفت که دیگر حق خلافت بر مسلمین را نداشته و حکومت آنها کاملا غاصبانه بود .
جواب اشکال:
ما با توجه به مقدمات ذکر شده ، چند شاهد از منابع اهل سنت ذکر می کنیم که شاهد بر آنستکه خلفای سه گانه به خاطر پرستیدن بت قبل از اسلام سزاوار خلافت نبودند. 
ابوبکر >>> 1 _ ابوبکر در سن چهل سالگی اسلام آورد و موحّد شد ( تاریخ طبری ترجمه ابولقاسم پاینده ج3 ص 862 ) 2 _ در جائی از ابوبکر نقل کردند که به پیغمبر می گوید : تو چرا بت نمی پرستی ؟! معلوم می شود که خود ابوبکر بت می پرستید ( تاریخ نامه طبری منسوب به بعلمی ج 1 ص 38 چاپ البرز )
عمر >>> 1 _ او در سن 35 سالگی اسلام آورد و موحد شد و او شصت و پنجمین نفری بود که اسلام آورد ( مروج الذهب مسعودی ترجمه ابولقاسم پاینده ج1 ص 661 چاپ مرکز انتشارات علمی و فرهنگی ) 2_ خواهر عمر به او خطاب میکند که : تو بت پرستی   ( تاریخ کامل ابن اثیر ترجمه محمد حسین روحانی ج2 ص 907 و تاریخ الخلفاء سیوطی ص 110 چاپ شریف الرضی )
 عثمان >>> در مورد او همین بس که او به دست ابوبکر مسلمان شد و همین امر نشان می دهد که او قبلا بت پرست بوده است که بعد از اسلام آوردن ابوبکر او نیز به تبعیت از ابوبکر مسلمان شد .
 خلاصه : با توجه به اینکه خلفای سه گانه قبلا بت پرست بودند و مراد از ظالم در آیه شریفه ( بنا بر فرموده پیغمبر ) کسی استکه قبلا بت پرست بوده متوجه می شویم که بر خلاف ادعای اشکال کننده خلافت خلفای سه گانه از ناحیه خداوند نبوده و کاملا غصبی و ظالمانه بوده است.
 ماخذ : تفسیر نمونه ذیل تفسیر آیه 124 سوره مبارکه بقره ( لازم بذکر است که فقط مقدمه این جواب از تفسیر نمونه است و بقیه منابع در متن ذکر شده است )
 ملاحظه : اگر ما حرف اهل تسنن را در مورد این آیه قبول کنیم ( و بگوئییم کسی که بر مسلمین امامت و زعامت داشته باشد حتما بر حق بوده و نمی تواند جزو ظالمین باشد ) لازم می آید که تمامی خلافتهائی که در تاریخ اسلام بوده را نیز بر حق دانسته و بگوئیم همه آنها بر اساس حق حکومت کرده اند !! در حالیکه خود ابوحنیفه که موسس یکی از مذاهب اربعه اهل تسنن است حکومت منصور را غاصبانه می خواند و خلافت را مخصوص اهل بیت می دانست و حاضر نشد منصب قضاوت در حکومت خلفای عباسی را بپذیرد . در تفسیر المنار نیز می خوانیم که ائمه اربعه اهل سنت همه با حکومتهای زمان خود مخالف بودند و آنها را لائق زعامت مسلمین نمی دانستند بخاطر اینکه افراد ظالم و ستمگری بودند .
  بنا بر این استدلال اهل سنت در بحثی که مطرح کردیم عملا با رفتار روسای مذاهب چهار گانه خودشان در تضاد است بنا بر این بهتر است اهل تسنن ابتداء نظر رووسای مذاهب خود را عوض کنند بعد همچین استنادی را از آیه شریفه داشته باشند .

اَللهُمَ صَلِ عَلی مُحَمّد وَ آلِ مُحَمّد و عَجِل فَرَجَهُم

ابوبکر

اهل سنت

حقانیت شیعه

شیعه

عمر

با نظرات ارزنده خود ما را یاری کنید (۱)

نظراتی که بصورت خصوصی ارسال می شوند امکان نمایش و پاسخگویی از طرف مدیر را ندارند

خدا را شکر که بعضی از دوستان ما در اهل سنت اینقدر دراحیای دین تلاش میکنندالبته خوب دوستان ،بخاری و مسلم و ترمزی اینا رو میگما دستشون درد نکنه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی

ابزار هدایت به بالای صفحه