همه چیز درباره عمر خلیفه دوم+سند (قسمت اول)
تعداد بازدید : ۸۸۹عمر و شکستن بیعت+سند
آیا صحیح است؟ که ابو جعفر نقیب می گوید، یکی از مسائلی که به عمر جرأت داد تا دستور پیامبر(ص) در مورد خلافت بلا فصل امیرالمؤمنین(ع) را نادیده بگیرد، و از علی(ع) عدول کرده و با ابوبکر بیعت نماید، مخالفت های بسیار وی با دستورات پیامبر(ص) در زمان حیات آن حضرت بود، چنانچه در جریان صلح حدیبیّه( صحیح بخاری، ج 3، ص 190، (چاپ مصر))
و نماز خواندن پیامبر(ص) بر جنازه عبدالله أبیّ(صحیح بخاری، ج 3، ص 137، (چاپ مصر))
معترض و مخالف بود و حتّی اگر هیچ یک از این موارد نبود، مخالفت او با دستور پیامبر(ص) در مورد آوردن کاغذ و قلم برای نگارش وصیّت، و اعراض پیامبر(ص) از نگارش آن بعد از مخالفت عمر، برای زمینه سازی مخالفتهای بعدی کافی بود. زیرا پیامبر(ص) بعد از مشاهده این وضع، فرمود: از کنار من برخیزید، ( و این مسئله باعث شد که زمینه برای مخالفت های بعدی فراهم شود ) و آیا با این کیفیت برای پیامبر(ص) امتیاز و فضیلتی باقی می ماند؟ کسی که تا این حد جرأت مخالفت با پیامبر(ص) را داشته باشد، می تواند از دستور پیامبر(ص) در مورد خلافت علی(ع) نیز عدول نموده و به خاطر مصلحتی که او برای خود تصوّر می کند با ابوبکر بیعت نماید.(صحیح بخاری – باب مرضُ النبی(ص))
رفتار عمر با قرآن و رسول+سند
در روایات متواتر وصحیح السندازجمله در صحیح بخاری ومسلم که صد درصد نزد اهل سنت معتبراست وحجیت دارد. این روایت نقل است که :
- قَالَ النَّبِیُّ صَلى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ :
هَلُمَّ أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَابًالَاتَضِلُّوابَعْدَهُ فَقَالَ عُمَرُ إِنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَدْغَلَبَ عَلَیْهِ الْوَجَعُ وَعِنْدَکُمْ الْقُرْآنُ حَسْبُنَاکِتَابُ اللَّهِ(صحیح بخاری جزء 14 ص281)
پیامبرفرمود: کاغذی بیاوریدچیزی برایتان دستوربدهم که بعدازآن هرگزگمراه نشوید. پس عمرگفت: کتاب خدامارابس است – ونیازی به یادداشت پیامبرنیست.
درعبارت دیگردرصحیح بخاری استکه:
فَقَالَ ائْتُونِی بِکِتَابٍ أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا فَتَنَازَعُوا وَلَا یَنْبَغِی عِنْدَ نَبِیٍّ تَنَازُعٌ فَقَالُوا هَجَرَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ دَعُونِی .(صحیح بخاری جز8 ص 28)
یعنی: پیامبر فرمود:کاغذی بیاورید تا چیزی بنویسم که هرگز گمراهنشوید. حاضرین به نزاع پرداختند درحالی که نزد پیامبر نزاع کردن سزاوار نیست . پس گفتندرسول خدا هذیان گفت. پیامر فرمود : از پیش من بروید.
ودر صحیح مسلم :
-..لمَّا حُضِرَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَفِی الْبَیْتِ رِجَالٌ فِیهِمْ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ هَلُمَّ أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَابًا لَا تَضِلُّونَ بَعْدَهُ فَقَالَ عُمَرُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَدْ غَلَبَ عَلَیْهِ الْوَجَعُ وَعِنْدَکُمْ الْقُرْآنُ حَسْبُنَا کِتَابُ اللَّهِ. .(صحیح مسلم باب ترک الوصیه لمن لیس له شی جزءص 8414)
وحدت نه بمعنی اینکه شیعه سنی شود ویا سنی شیعه شود ویا سنی سنی بماند و شیعه شیعه! وحدت یعنی شیعه وسنی که خدا و پیامبر را قبول دارند ببینند در متقن ترین سند یعنی قرآن و سنت چه فرموده!
حال ببینیم عمربن خطاب با کتاب خدا و رسول خدا چه کرد؟ و قرآن و رسول چه گفتند؟
1- اسناد روایات فوق از معتبرترین کتاب اهل سنت بعد از قرآن صحیح بخاری ومسلم است و صحیح السند ومتواتر هم هست.
2- پیامبر خدا در روزهای پایانی عمرش رو به اصحاب کرد و فرمود: برایم کاغذی بیاورید چیزی بنویسم تا هرگز گمراه نشوید . عمر بلا فاصله به مخالفت صریح با سخن پیامبر پرداخت و گفت: این پیامبر بیمار است و رنجور و کتاب خدا ما را بس است!
در روایت دوم بعد از سخن پیامبر خدا ، عده ای مخالفت نمودند و گفتند این پیامبر خدا هذیان (بیهوده) میگوید که عمر هم دربین همین مخالفان بود.
پیامبر با عصبانیت فرمود: از نزد من بیرون روید واختلاف نکنید.
3- قرآن فرمود: :.. أَطِیعُواْ اللّهَ و َأَطِیعُواْ الرَّسُولَ . .(سوره نساء آیه 59)
اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا را..
و باز فرمود: . وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ... (سوره حشر آیه 7)
آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگیرید (و اجرا کنید)، و از آنچه نهى کرده خوددارى نمایید؛ و از (مخالفت) خدا بپرهیزید که خداوند کیفرش شدید است!
وباز فرمود: :.. .. فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ .. هرگاه در چیزى نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید (و از آنها داورى بطلبید) اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید.(سوره نساء آیه 59)
وباز فرمود : وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى انْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى... (سوره نجم آیه 4)
و هرگز از روى هواى نفس سخن نمى گوید!آنچه مى گوید چیزى جز وحى که بر او نازل شده نیست!
بنا براین با توجه به نص این آیات و سنت نقل شده از بخاری ومسلم ، جناب عمربن خطاب صریحا از امر خدا و رسولش عصیان نموده وبه مخالفت برخاسته !!
4- قرآن درباره کسانیکه از دستور رسول خدا سرپیچی کنند فرمود: جایگاهشان آتش ابدی جهنم است.
وَمَن یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا.(سوره جن آیه 23)
و هر کس نافرمانى خدا و رسولش کند، آتش دوزخ از آن اوست و همیشه در آن مىمانند!
نتیجه:
برادر و خواهر سنی مذهب ، که قرآن را قبول داری و خود را اهل سنت پیامبر میدانی! بنگر به عمل عمربن خطاب با رسول الله! و صریح قرآن که از جمله فرمود: در نافرمانان از دستور رسول الله ، در آتش جهنم جاودانند.
آیا چنین فردی لیاقت خلافت پیامبر خدا رادار؟؟!!!
آیا شما را چنین فردی امام است؟!
وآیا برای دنیا و آخرت پاسخی براین عقیده دارید؟!
گرفتن بیعت به چه قیمتی؟+سند
نه تنها حضرت علی را حتی در مشورت در امر خلافت دخالت ندادند، بلکه بنابر آنچه جناب ابن ابی شیبه (استاد بخاری) در کتاب المصنف به آن اعتراف کرده با خاندان وحی و مخالفین دستگاه حاکم به تندی برخورد کردند.وی می نویسد:
زمانی که خلیفة دوم مطلع شد که حضرت علی علیه السلام و گروهی به عنوان اعتراض به دستگاه خلافت، در خانة حضرت فاطمه تحصن کرده اند، به در خانه فاطمه آمد و قسم خورد که اگر افراد خانه با ابوبکر بیعت نکنند، خانه فاطمه را آتش خواهد زد.
نقلهای تاریخی حاکی از آن است که حضرت زهراعلیهاالسّلام، تهدیدِ عمر بن خَطّاب مبنی بر سوزاندنِ خانه را جدّی دانسته و به واقعی بودنِ آن تصریح فرمودهاند؛
فَقالَتْ: ... وَ أیْمُ اللهِ لَیُمْضِیَنَّ لِما حَلَفَ عَلَیْهِ...
(الکتاب: الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار المؤلف: أبو بکر بن أبی شیبة، عبد الله بن محمد بن إبراهیم بن عثمان بن خواستی العبسی (المتوفى: 235هـ) المحقق: کمال یوسف الحوت الناشر: مکتبة الرشد - الریاض الطبعة: الأولى، 1409 عدد الأجزاء: 7 دارالتاج- ج7 ص432)
آن بانو فرمود: ... به خدا سوگند، او به آنچه برایش سوگند خورده، عمل میکند.
زمانی که با اهل بیت پیامبر اکرم چنین برخوردی شود، آیا سایرین جرأت مخالفت پیدا می کنند؟
عدم اعتقاد عمر به شورا+سند
إبن عبد البر (متوفای 463 هجری) میگوید:
عمر أَنه قَالَ: لَو کَانَ سَالم حَیا مَا جَعلتهَا شُورَى.(الکتاب: عمدة القاری شرح صحیح البخاری ج16 ص248،المؤلف: أبو محمد محمود بن أحمد بن موسى بن أحمد بن حسین الغیتابى الحنفى بدر الدین العینى (المتوفى: 855هـ)،الناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت الإستیعاب فی معرفة الأصحاب لإبن عبد البر، ج 2، ص 568 /أسد الغابة فی معرفة الصحابة لإبن الأثیر الجزری، ج 2، ص 246 / عمدة القاری شرح صحیح البخاری للعینی، ج 16، ص 245 /الأعلام لخیر الدین الزرکلی، ج 3، ص 73 / الوافی بالوفیات للصفدی، ج 15، ص 58 ـ البدایة و النهایة لإبن کثیر الدمشقی، ج 6، ص 370 ـ السیرة الحلبیة للحلبی، ج 2، ص 186)
عمر گفت: اگر آقای سالم (مولی أبی حذیفه) زنده بود، من به هیچوجه خلافت را شورایی نمیکردم.
حَدَّثَنَا هَارُونُ بْنُ مَعْرُوفٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا ضَمْرَةُ بْنُ رَبِیعَةَ، عَنِ الشَّیْبَانِیِّ، عَنْ أَبِی الْعَجْفَاءِ، قَالَ: قِیلَ لِعُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ لَوْ عَهِدْتَ؟ قَالَ: " لَوْ أَدْرَکْتُ أَبَا عُبَیْدَةَ بْنَ الْجَرَّاحِ لَوَلَّیْتُهُ (الکتاب: تاریخ المدینة لابن شبة ج3ص 886،المؤلف: عمر بن شبة (واسمه زید) بن عبیدة بن ریطة النمیری البصری، أبو زید (المتوفى: 262هـ)،حققه: فهیم محمد شلتوت،طبع على نفقة: السید حبیب محمود أحمد - جدة،عام النشر: 1399 هـ تاریخ المدینة المنورة لإبن شبة النمیری، ج 3، ص 886 ـ المستدرک علی الصحیحین للحاکم النیشابوری، ج 3، ص 268 ـ کنز العمال للمتقی الهندی، ج 13، ص 216 ـ الطبقات الکبری لمحمد بن سعد، ج 3، ص 413 ـ تاریخ مدینة دمشق لإبن عساکر، ج 16، ص 241 ـ سیر أعلام النبلاء للذهبی، ج 1، ص 372 ـ الإمامة و السیاسة لإبن قتیبة الدینوری، تحقیق الزینی، ج 1، ص 28
عمر بن خطاب گفت: اگر أبو عبیدة بن جراح زنده بود، من او را ولی و خلیفه قرار میدادم. حَدَّثَنَا هَارُونُ بْنُ مَعْرُوفٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا ضَمْرَةُ بْنُ رَبِیعَةَ، عَنِ الشَّیْبَانِیِّ، عَنْ أَبِی الْعَجْفَاءِ، قَالَ: قِیلَ لِعُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ لَوْ عَهِدْتَ؟ قَالَ: " لَوْ أَدْرَکْتُ أَبَا عُبَیْدَةَ بْنَ الْجَرَّاحِ لَوَلَّیْتُهُ (الکتاب: تاریخ المدینة لابن شبة ج3 ص886،المؤلف: عمر بن شبة (واسمه زید) بن عبیدة بن ریطة النمیری البصری، أبو زید (المتوفى: 262هـ)،حققه: فهیم محمد شلتوت،طبع على نفقة: السید حبیب محمود أحمد - جدة،عام النشر: 1399 هـ الطبقات الکبری لمحمد بن سعد، ج 3، ص 590 ـ تاریخ مدینة دمشق لإبن عساکر، ج 58، ص 403 ـ الإمامة و السیاسة لإبن قتیبة الدینوری، تحقیق الزینی، ج 1، ص 28 ـ کنز العمال للمتقی الهندی، ج 5، ص 738)
اگر معاذ بن جبل زنده بود، من او را ولی و خلیفه قرار میدادم.
اگر خالد بن ولید زنده بود، من او را ولی و خلیفه قرار میدادم.
قَالَ عُمَرُ: لَوْ أَدْرَکَنِی أَحَدُ رَجُلَیْنِ، ثُمَّ جَعَلْتُ هَذَا الْأَمْرَ إِلَیْهِ لَوَثِقْتُ بِهِ: سَالِمٌ مَوْلَى أَبِی حُذَیْفَةَ، وَأَبُو عُبَیْدَةَ بْنُ الْجَرَّاحِ (الکتاب: مسند الإمام أحمد بن حنبل ج1 ص280،المؤلف: أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن أسد الشیبانی (المتوفى: 241هـ)،المحقق: شعیب الأرنؤوط - عادل مرشد، وآخرون،إشراف: د عبد الله بن عبد المحسن الترکی،الناشر: مؤسسة الرسالة،الطبعة: الأولى، 1421 هـ - 2001 م مجمع الزوائد و منبع الفوائد للهیثمی، ج 4، ص 220 ـ کنز العمال للمتقی الهندی، ج 5، ص 732 ـ تاریخ مدینة دمشق لإبن عساکر، ج 44، ص 427 ـ الطبقات الکبری لمحمد بن سعد، ج 3، ص 343 ـ سیر أعلام النبلاء للذهبی، ج 1، ص 170 ـ تاریخ الإسلام للذهبی، ج 3، ص 56 ـ تأویل مختلف الحدیث لإبن قتیبة، ص 115 ـ المحصول للرازی، ج 4، ص 322)
عمر گفت: اگر این دو نفر در قید حیات بودند و من آنها را خلیفه میکردم، مورد وثوق من بودند: سالم مولی أبو حذیفة و أبو عبیدة بن جراح.
عمر و زنده به گور کردن دخترش+سند
پاسخ:
الجکنی الشنقیطی، محمد الأمین بن محمد بن المختار (متوفاى 1393هـ.)، أضواء البیان فی إیضاح القرآن بالقرآن، ج 8 ص 439، تحقیق: مکتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفکر للطباعة والنشر. - بیروت. - 1415هـ - 1995م.التمیمی الحنبلی، حمد بن ناصر بن عثمان آل معمر (متوفاى 1225هـ)، الفواکه العذاب فی الرد علی من لم یحکم السنة والکتاب، ج 9 ص 80 ، طبق برنامه الجامع الکبیر.
جهل عمر به معنای این آیه+سند
3897 - حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ، ثنا إِبْرَاهِیمُ بْنُ عَبْدٍ التَّمِیمِیِّ، أَنْبَأَ یَزِیدُ بْنُ هَارُونَ، أَنْبَأَ حُمَیْدٌ، عَنْ أَنَسٍ، وَحَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ، حَدَّثَنِی أَبِی، ثنا إِسْحَاقُ، أَنْبَأَ یَعْقُوبُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ سَعْدٍ، ثنا أَبِی، عَنْ صَالِحِ، عَنِ ابْنِ شِهَابٍ، أَنَّ أَنَسَ بْنَ مَالِکٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، أَخْبَرَهُ أَنَّهُ سَمِعَ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، یَقُولُ: {فَأَنْبَتْنَا فِیهَا حَبًّا وَعِنَبًا وَقَضْبًا وَزَیْتُونًا وَنَخْلًا وَحَدَائِقَ غُلْبًا وَفَاکِهَةً وَأَبًّا} [عبس: 28] قَالَ: فَکُلُّ هَذَا قَدْ عَرَفْنَاهُ فَمَا الْأَبُّ، ثُمَّ نَقَضَ عَصًا کَانَتْ فِی یَدِهِ فَقَالَ: «هَذَا لَعَمْرُ اللَّهَ التَّکَلُّفُ اتَّبِعُوا مَا تَبَیَّنَ لَکُمْ مِنْ هَذَا الْکِتَابِ» هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحٌ عَلَى شَرْطِ الشَّیْخَیْنِ وَلَمْ یُخَرِّجَاهُ " [التعلیق - من تلخیص الذهبی] 3897 - على شرط البخاری ومسلم المستدرک ج2 ص559
عمر قرائت کرد و فاکهه و ابا پس گفت این فاکهه را ما شناختیم که میوه است پس ابا چیست آنگاه گفت: ساکت باشید که ما از کار دشوار منع شده ایم و در" النهایة فی غریب الحدیث والأثر": است ما تکلیف نشدیم و ما مامور به این نگشته ایم.
عمر... خواند این آیه را پس گفت: تمام اینها را شناختیم پس ابا چیست سپس رها کرد چیزی که در دستش بود و گفت: به خدا قسم که کار دشوارى است و چیست برتو اى پسر مادر عمر اگر ندانى ابا چیست. سپس گفت پیروى و اطاعت کنید آنچه براى شما از قرآن بیان شده و آنچه بیان نشده پس آنرا واگذارید.
ودر لفظ محب طبرى:
سپس گفت: ما منع از تکلف و کار دشوار شده ایم: اى عمر این را تکلف و کارهاى سخت است و باکى بر تو نیست اگر ندانستى ابا چیست.
و از ثابت: اینکه مردى سئوال کرد از عمر بن خطاب از قول خداى تعالى و فاکهه و ابا: اب چیست پس عمر گفت ما نهى شده ایم از کنجکاوى کردن و کارهاى سخت.
مدارک خبر:
حاکم در مستدرک آنرا صحیح دانسته است.
آیانشنیدى که پیغمبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
حدى نیست براى کسی که بعد از شکنجه اقرار کندکه او را" بند زده یا بزنند" یا در زندان حبس کنند یا تهدید کنند که اگر نگوئى چنین وچنان خواهیم کرد پس اقرارى براى او نیست" واقرار او ارزش و اعتبارى ندارد" پس عمر اورا آزاد ساخت سپس گفت " عجزت النساء ان تلدن مثل على بن ابیطالب لو لا على لهلک عمر "بانوان عاجز و نازا هستند که مانند على بن ابیطالب بزایند. اگر على علیه السلام نبود عمر هلاک شده بود.
وعن عبد الله بن الحسن قال دخل على على عمر وإذا إمرأة حبلى تقاد ترجم قال ما شأن هذه قالت یذهبون بى یرجمونى فقال یا أمیر المؤمنین لاى شئ ترجم إن کان لک سلطان علیها فما لک سلطان على ما فی بطنها فقال عمر رضى الله عنه کل أحد أفقه منى ثلاث مرات فضمنها على حتى ولدت غلاما ثم ذهب بها إلیه فرجمها، وهذه المرأة غیر تلک والله أعلم لان إعتراف تلک کان بعد تخویف فلم یصح فلم ترجم وهذه رجمت کما تضمنه الحدیث. الکتاب: ذخائر العقبى فی مناقب ذوى القربى المؤلف: محب الدین أحمد بن عبد الله الطبری (المتوفى: 694هـ) عنیت بنشره: مکتبة القدسی لصاحبها حسام الدین القدسی بباب الخلق بحارة الجداوی بدرب سعادة بالقاهرة عن نسخة: دار الکتب المصریة، ونسخة الخزانة التیموریة ج1 ص81.
خداییش اخر خلیفه به عمر میگن واقعا اهل سنت به خودشون ببالند ما شیعیان که نداریم مثل
اهل سنت خوشبحالتون