همه چیز درباره عمر خلیفه دوم+سند (قسمت پنجم)
تعداد بازدید : ۱۴۴۴اینگونه عمر خلافت می کرد +سند
عایشه فرزند عثمان بر این اعتقاد بود که تندی عمر- دیگران را از انتقاد به او بازداشته است. ( ابی سعید منصور بن الحسین: نثر الدر ج4 ص34)
نمونه چهارم)
یک بار غلام زبیر بعد از نماز عصر به نماز ایستاد. در همان لحظه متوجه شد که عمر با دره (شلاق) خود به طرف او می آید. بلافاصله از آنجا فرار کرد. (المعرفه و التاریخ ج1 ص364-365)
ابن عباس میگوید: من برای پرسیدن یک سوال از عمر یک سال صبر کردم. مانع من از پرسش ترس از عمر بود. (ابن جوزی :تاریخ عمر بن الخطاب ص 126)
خشونت عمر به حدی رسید که ابن عباس در عصر وی. جرات ابراز حکم شرعی ارث را نداشت. وقتی بعد از مرگ عمر بر خلاف نظر وی در زمینه ارث سخن گفت و به او اعتراض شد که چرا در زمان عمر نمیگفتی. جواب داد: به خدا قسم از او میترسیدم. (ابن حزم اندلسی: المحلی ج8 ص279-280)
آورده اند که شخصی نزد عمر آمد و پرسید: از متشابهات قرآن؟ عمر با چوب دست زد و عمامه او را انداخت..! (سنن دارمی ج1ص54)
از عبدالرحمن بن یزید چنین روایت شده است: شخصی درباره کلمه وأبّاً از عمر سوال کرد. عمر نیز با تازیانه سراغ او رفت. ( الدرالمنثور ج6ص317)
نمونه نهم)
روایت شده است که شخصی به خلیفه گفت: من شدیدترین آیه را در قران می دانم. عمر با تازیانه بر سر او کوبید و گفت: به تو چه مربوط که در قران تحقیق می کنی ! ( الدر المنثور ج2ص227)
نمونه دهم)
ابوهریره می گوید: در دوران زمامداری عمر هیچ فردی نبود که حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله نقل کند, مگر آنکه خون از پشتش جاری می گردید. (تاریخ ابن عساکر ج3ص11)
نمونه یازدهم)
روزى در راه دید که عده اى به دنبال ابى بن کعب افتاده اند. درّه (تازیانه) کشید که بر سر او فرود آورد. ابى گفت : یا امیرالمؤ منین ! از خدا بترس . عمر گفت : این جمعیت چیست که دنبالت افتاده اند، اى پسر کعب ؟ نمى دانى این عمل ، تو را مفتون مى کند و آنها را خوار مى نماید. (الکامل ج 2 / 369، فتوح البلدان للبلاذرى ص 286)
نمونه دوازدهم)
درّه او مانند تازیانه عذاب بود که بزرگان صحابه از آن وحشت داشتند، تا جایى که گفته اند: وحشتناکتر از شمشیر حجاج بن یوسف بود. (الطبقات لابن سعد ج 3 / 282)
(کانت دِرّة عمر أهیب من سیف الحجّاج) نمونه سیزدهم)
صاحب کتاب حیاة الصحابه می گوید: عمر نسبت به زنان خشنونت بیشتری داشت. زنان از او می ترسیدند. و ما در اینجا گوشه ای از این خشونت ها را بیان می کنیم:
طبرى به سلسله سند از سعیدبن مسیّب نقل مى کند که گفت : وقتى ابوبکر مرد ، عایشه با جمعى از زنان براى او نوحه سرائى به راه انداخت . عمر خطاب به خانه او آمد و آنها را از گریستن بر ابوبکر منع کرد، ولى زنان اعتنایى نکردند و سرگرم کار خود بودند.
عمر به هشام بن ولید گفت : به درون خانه برو و دختر ابو قحافه را خارج نما. وقتى عایشه این حرف را از عمر شنید، به هشام گفت : من نمى گذارم وارد خانه من بشوى ، ولى عمر گفت : داخل شو، من به تو اجازه مى دهم . هشام نیز داخل شد و امّ فروه خواهر ابوبکر را نزد عمر آورد. عمر دُرّه را به دست گرفت و او را مضروب ساخت ! زنان نوحه گر نیز وقتى این (خشونت ) را دیدند، متفرق شدند!! ( کتاب حیاة الصحابه ج3ص260)
(... فعلاها بالدّرة، فضربها ضربات) نمونه چهاردهم)
به گزارش عبدالرزاق صنعانی, ابراهیم نخعی می گوید: عمر در صفوف زنان می گشت, ناگهان بوی عطر از آنان به مشامش رسید, در آن حال گفت: اگر می دانستم این بو از کیست با او چه و چه می کردم...
زنی که در آنجا خود را معطر کرده بود, از ترس بول کرد! ( المصنف ج4ص343 و-344)
(... فعلاها بالدّرة، فضربها ضربات) نمونه پانزدهم)
سیمای خلیفه چنان ترسناک بود که زن حامله ای از (ترس) دیدن او سقط جنین کرد. این حادثه زمانی رخ داد که خلیفه به دنبال زنی فرستاد تا در جلسه دادگاه حاضر شود. آن زن در بین راه از شدت خشونت عمر و ترس از او, فرزند خود را سقط کرد! (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید1/183, تاریخ عمر بن خطاب ص125)
(لأنّک أنت أفزعْتَها فألقتْ) نمونه شانزدهم)
عمر زنی را در پوششی دید که دیدن آن به شگفت آمد. در مورد او سوال کرد. گفتند: آن زن, کنیز فلانی است. عمر چندین ضربه با تازیانه اش به او زد. در حالی که می گفت: ای زن پست! آیا خود را شبیه زنان آزاد می گردانی! (عبقریة عمر ص130) نمونه هفدهم)
به طور قطع بهترین راه شناخت عمر مراجعه به کلام امیرالمؤ منین علیه السلام است. آنجا که مولا علی علیه السلام در خطبه شقشقیه راجع به واگذارى خلافت از جانب ابوبکر به عمر سخن مى گوید، مى فرماید:
ابوبکر آن را در موردى جنجال برانگیز قرار داد. سخنانش تند و تماس با وى سخت ، ولغزشهایش بسیار، وعذر خواستن از آن فراوان بود! همچون کسى که بر شترى سرکش سوار است که اگر مهارش را محکم نگاهدارد، بینى حیوان پاره مى شود و چنانچه آن را رها کند به رو در مى افتد. به خدا قسم ! مردم در زمان او دچار خبط و خطا و تلون و اعتراض شدند.
عمر.سقیفه.صحیح بخاری +سند
در روایات متواتر وصحیح السندازجمله در صحیح بخاری ومسلم که صد درصد نزد اهل سنت معتبراست وحجیت دارد. این روایت نقل است که :
- قَالَ النَّبِیُّ صَلى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ :
هَلُمَّ أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَابًالَاتَضِلُّوابَعْدَهُ فَقَالَ عُمَرُ إِنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَدْغَلَبَ عَلَیْهِ الْوَجَعُ وَعِنْدَکُمْ الْقُرْآنُ حَسْبُنَاکِتَابُ اللَّهِ(صحیح بخاری جزء 14 ص281)
پیامبرفرمود: کاغذی بیاوریدچیزی برایتان دستوربدهم که بعدازآن هرگزگمراه نشوید. پس عمرگفت: کتاب خدامارابس است – ونیازی به یادداشت پیامبرنیست.
درعبارت دیگردرصحیح بخاری استکه:
فَقَالَ ائْتُونِی بِکِتَابٍ أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا فَتَنَازَعُوا وَلَا یَنْبَغِی عِنْدَ نَبِیٍّ تَنَازُعٌ فَقَالُوا هَجَرَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ دَعُونِی .(صحیح بخاری جز8 ص 28)
یعنی: پیامبر فرمود:کاغذی بیاورید تا چیزی بنویسم که هرگز گمراهنشوید. حاضرین به نزاع پرداختند درحالی که نزد پیامبر نزاع کردن سزاوار نیست . پس گفتندرسول خدا هذیان گفت. پیامر فرمود : از پیش من بروید.
ودر صحیح مسلم :
-..لمَّا حُضِرَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَفِی الْبَیْتِ رِجَالٌ فِیهِمْ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ هَلُمَّ أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَابًا لَا تَضِلُّونَ بَعْدَهُ فَقَالَ عُمَرُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَدْ غَلَبَ عَلَیْهِ الْوَجَعُ وَعِنْدَکُمْ الْقُرْآنُ حَسْبُنَا کِتَابُ اللَّهِ. .(صحیح مسلم باب ترک الوصیه لمن لیس له شی جزءص 8414)
وحدت نه بمعنی اینکه شیعه سنی شود ویا سنی شیعه شود ویا سنی سنی بماند و شیعه شیعه! وحدت یعنی شیعه وسنی که خدا و پیامبر را قبول دارند ببینند در متقن ترین سند یعنی قرآن و سنت چه فرموده!
حال ببینیم عمربن خطاب با کتاب خدا و رسول خدا چه کرد؟ و قرآن و رسول چه گفتند؟
1- اسناد روایات فوق از معتبرترین کتاب اهل سنت بعد از قرآن صحیح بخاری ومسلم است و صحیح السند ومتواتر هم هست.
2- پیامبر خدا در روزهای پایانی عمرش رو به اصحاب کرد و فرمود: برایم کاغذی بیاورید چیزی بنویسم تا هرگز گمراه نشوید . عمر بلا فاصله به مخالفت صریح با سخن پیامبر پرداخت و گفت: این پیامبر بیمار است و رنجور و کتاب خدا ما را بس است!
در روایت دوم بعد از سخن پیامبر خدا ، عده ای مخالفت نمودند و گفتند این پیامبر خدا هذیان (بیهوده) میگوید که عمر هم دربین همین مخالفان بود.
پیامبر با عصبانیت فرمود: از نزد من بیرون روید واختلاف نکنید.
3- قرآن فرمود: :.. أَطِیعُواْ اللّهَ و َأَطِیعُواْ الرَّسُولَ . .(سوره نساء آیه 59)
اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا را..
و باز فرمود: . وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ... (سوره حشر آیه 7)
آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگیرید (و اجرا کنید)، و از آنچه نهى کرده خوددارى نمایید؛ و از (مخالفت) خدا بپرهیزید که خداوند کیفرش شدید است!
وباز فرمود: :.. .. فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ .. هرگاه در چیزى نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید (و از آنها داورى بطلبید) اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید.(سوره نساء آیه 59)
وباز فرمود : وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى انْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى... (سوره نجم آیه 4)
و هرگز از روى هواى نفس سخن نمى گوید!آنچه مى گوید چیزى جز وحى که بر او نازل شده نیست!
بنا براین با توجه به نص این آیات و سنت نقل شده از بخاری ومسلم ، جناب عمربن خطاب صریحا از امر خدا و رسولش عصیان نموده وبه مخالفت برخاسته !!
4- قرآن درباره کسانیکه از دستور رسول خدا سرپیچی کنند فرمود: جایگاهشان آتش ابدی جهنم است.
وَمَن یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا.(سوره جن آیه 23)
و هر کس نافرمانى خدا و رسولش کند، آتش دوزخ از آن اوست و همیشه در آن مىمانند!
نتیجه:
برادر و خواهر سنی مذهب ، که قرآن را قبول داری و خود را اهل سنت پیامبر میدانی! بنگر به عمل عمربن خطاب با رسول الله! و صریح قرآن که از جمله فرمود: در نافرمانان از دستور رسول الله ، در آتش جهنم جاودانند.
آیا چنین فردی لیاقت خلافت پیامبر خدا رادار؟؟!!!
آیا شما را چنین فردی امام است؟!
وآیا برای دنیا و آخرت پاسخی براین عقیده دارید؟!
نماز بدون حمد+سند
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم طی فرمایشی که بسیاری از کتب معتبر اهل سنت نقل کرده اند، نماز بدون قرائت “حمد” را باطل و مردود اعلام کرده اند (صحیح بخاری، جلد9، صفحه 155، طبع بولاق، سال 1314ب- طبقات الشافعیة، السبکی، جلد3، صفحه355 ).
به امامت عمر بن خطاب نماز مغرب را می خواندیم. عمر قرائت سوره حمد را ترک کرد. پس از نماز به او گفتند: قرائت را ترک کردی، عمر گفت: رکوع و سجود نمازم چگونه بود؟ گفتند: خوب بود، گفت: اشکالی در ترک حمد نیست.
إِذَا ثَبَتَ أَنَّ قِرَاءَةَ الْفَاتِحَةِ شَرْطٌ مِنْ شَرَائِطِ الصَّلَاةِ فَلَهُ فُرُوعٌ: الْفَرْعُ الْأَوَّلُ: قَدْ بَیَّنَّا أَنَّهُ لَوْ تَرَکَ قِرَاءَةَ الْفَاتِحَةِ أَوْ تَرَکَ حَرْفًا مِنْ حُرُوفِهَا عَمْدًا بَطَلَتْ صَلَاتُهُ، أَمَّا لَوْ تَرَکَهَا سَهْوًا قَالَ الشَّافِعِیُّ فِی الْقَدِیمِ لَا تَفْسُدُ صَلَاتُهُ، وَاحْتَجَّ بِمَا رَوَى أَبُو سَلَمَةَ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ: صَلَّى بِنَا عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ الْمَغْرِبَ فَتَرَکَ الْقِرَاءَةَ فَلَمَّا انْقَضَتِ الصَّلَاةُ قِیلَ لَهُ: تَرَکْتَ الْقِرَاءَةَ، قَالَ: کَیْفَ کَانَ الرُّکُوعُ وَالسُّجُودُ؟ قَالُوا: حَسَنًا، قَالَ: فَلَا بَأْسَ،التفسیر الکبیر، فخر رازی، جلد1، صفحه 222
عن ابن عبّاس قال : یوم الخمیس وما یوم الخمیس ، ثمّ جعل تسیل دموعه حتّى رأیت على خدّیه کأنّها نظام اللؤلؤ قال : قال رسول اللّه : ائتونى بالکتف والدواة ( او اللوح والدواة ) اکتب لکم کتاباً لن تضلّوا بعده أبداً فقالوا : إنّ رسول اللّه - صلى اللّه علیه وسلم - یهجر . صحیح مسلم ، ج 5 ، ص 76 کتاب الوصیّة باب ترک الوصیة لمن لیس عنده شیء ، صحیح البخارى ، ج 4 ص 31 ، کتاب الجهاد والسیر . .
فقالت النسوة من وراء الستر : ألا تسمعون ما یقول رسول اللّه؟! قال عمر : فقلت إنّکنّ صواحبات یوسف ، إذا مرض رسول اللّه ، عصرتنّ أعینکنّ ، وإذا صحّ ، رکبتنّ عنقه! قال : فقال رسول اللَّه : دعوهنّ فإنهنّ خیر منکم الطبقات الکبرى لابن سعد ، ج2 ، ص 244 ، المعجم الأوسط للطبرانی ، ج 5 ص 288 ؛ مجمعالزوائد للهیثمى الشافعى ، ج 9 ص 34 ؛ کنز العمال ، ج 5 ص 644 ، ح 14133